اندر دیرینگی نام دریای پارس«خلیج پارس»( پاسخی به عارف گلسرخی)

به اظهارنظر زیر که توسط شخصی بنام « عارف گلسرخی» درارتباط با مقاله انتشار یافته در تارنمای « بازتاب» تحت عنوان « چرا خلیج فارس؟» به این تارنما ارسال شده است، توجه فرمائید (متن کامل این اظهار نظر در نشانی http://www.baztab.com/news/18630.php  دردسترس است) :

 « دعوای مخرب و بی سرانجام « پان » ها

نزدیک به چند دهه ای می شود ... دعوایی مجعول و بی محتوا بر سر تغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی میان ناسیونالیست های عرب و ایرانی... لازم به ذکر نیست که بانیان و ادامه دهندگان این دعوا در خطوط اصلی کسانی جز ناسیونالیست های پان عرب و پان فارس... نیستند.

 طی روزهای اخیر این دعوای اندکی کهنه و به طور کامل پوچ، بعد از چاپ نسخه جدید اطلس جغرافیایی جهان از سوی موسسه معروف نشنال جغرافی، که در آن نام خلیج عربی در داخل پرانتز در زیر نام خلیج فارس آمده است، شدتی دوباره یافته است تا بدان حد که مخالفان این اقدام در ایران هنوز هم بدون توجه به پاسخ منطقی و درست این موسسه ]!![ درباره اعتراض های طرح شده، کماکان با تحریف اصل ماجرا سخن از تغییر نام (!) از سوی موسسه مزبور به میان می آورند و به این موضوع که نام خلیج عربی تنها در داخل پرانتز و در زیر نام خلیج فارس به عنوان اسم دوم ذکر شده است، غالبا اشاره ای ندارند! وبا هیاهو اصرار دارند تا دایما از تغییر نام و نه ذکر نام دوم سخن بگویند!

 اندکی خردمندی و تامل در بنیان این مرافعه، بی نتیجه بودن و از آن بدتر مخرب بودن آن را به وضوح آشکار می سازد؛ نخست آن که دریاها و اقیانوس های جهان در یک معنای کلی به تمام مردم جهان تعلق دارد و وجود یک نام خاص بر یک دریا در هیچ کجا دلیل بر مالکیت سرزمین یا ملتی بر آن نیست. همچنان که وجود نام اقیانوس هند بر روی اقیانوس مزبور به این معنا نیست که مثلا مالک آن اقیانوس هندیان هستند!

دوم آن که تمام دریاها و اقیانوس های حهان به طور کلی و طبیعی از قدیم ترین زمان شناخته شده دارای یک یا چند اسم گوناگون بوده اند که این اسامی غالبا از سوی ساکنان کنار آن ها گرفته شده است. همچون دریای خزر که در طول تاریخ ایران اسامی گوناگونی نظیر دریای مازندران، دریای گرگان، دریای قزوین ( کاسپین امروزی در زبانهای انگلیسی و ... ) و دریای خزر داشته است و جالب آن که نام خزر از ترکان یهودی خزر آمده اما با این حال بدون هیچ اعتراضی از سوی ایرانیان استفاده می شود.

 خلیج فارس نیز همچون سایر دریاهای جهان از قدیم ترین ایام مشخص به دلیل نزدیکی به منطقه فارس و حاکمیت سیاسی مستقر در آن منطقه بدین اسم نامیده شده است... سئوال این جاست که چرا در برابر تغییر نام دریای هرمز یا دریای مکران به نام دریای عمان و یا نامیده شدن دریای مازندران به نام دریای خزر اعتراضی نداشته و ندارند اما در برابر نام خلیج فارس ... این همه اعتراض و هیاهو به راه می اندازند؟!

بی تردید اگر بر دریای عمان و خزر هم نام فارس وجود می داشت، به دلیل حاکمیت فارس گرایی بر فضای فرهنگی ـ سیاسی ایران، هر گونه تلاشی و از سوی هر ملتی برای تغییر نام آن دریاها با اعتراض وسیع اینان مواجه می شد اما ظاهرا چون دریای مازندران و مکران نام فارس بر خود نداشتند، طبعا دلیلی هم برای دفاع از اسامی متعلق به ساکنان مازندران و مکران از سوی فارس گرایان و فارس پرستان وجود نداشته است! ... بی تردید اعراب نیز مثل ایرانیان و سایر مردم دنیا حق دارند برای دریای همجوار خودشان نامی برگزینند و هیچ الزامی به تبعیت از نام گذاری دیگران ندارند. همچنان که ایرانیان حق دارند به دریاهای پیرامون سرزمین شان نام خودشان را ...

و نیز جا دارد تا مدعیان این نزاع ... از خود بپرسند که چرا مردم پاکستان یا اندونزی یا استرالیا بر سر تغییر نام اقیانوس هند به اقیانوس پاکستان یا اسامی دیگر با هم جدال نمی کنند؟ بی شک گفت و گو درباره تغییر نام خلیج فارس ... به زمان حاکمیت یافتن خرد جمعی و ملی در میان مردم این کشورها موکول و میسر است ... و اگر روزی قرار باشد تا خرد جمعی و ملی مردم کشورهای منطقه در این باره تصمیم بگیرند و اگر بخواهند نامی مشترک برای این خلیج برگزینند، نام های همچون خلیج شرق میانه یا خلیج خاورمیانه یا خلیج اسلامی اسامی عام و مشترکی خواهند بود.

با احترام عارف گلسرخی»

این اظهارنظر به ظاهر کارشناسی و علمی توسط شخصی ارائه شده است که تلاش دارد در این تارنمای رسمی چهره واقعی خود را درپس یک شخصیت صاحبنظر پنهان نموده و ایشان دراین نظر خود در پشت این چهره به ظاهر مودبانه اشخاص یا دولتها را به جلوگیری از ایجاد تفرقه و هیاهو در منطقه خاورمیانه بر سر نام «خلیج پارس» و همچنین گرایش به « حاکمیت یافتن خرد جمعی و ملی» دعوت نموده است.

اما جالب اینجاست که این به اصطلاح کارشناس، یکی از شاگردان، مریدان و مخلص بی چون و چرای همان استاد بزرگ فحاش و نویسنده مجموعه کتابهای « تاملی بر بنیان تاریخ ایران» یعنی ناصر پورپیرار است که در این کتابها و در همه نوشته های خود از توهین و دروغگویی به مظاهر گوناگون تاریخ ایران و همچنین نویسندگان، مورخان، پژوهشگران و حتی مشاهیر نامدار این سرزمین مانند فردوسی، سعدی، سلمان فارسی و... از هیچ روشی فروگزار ننموده است.

اصطلاحاتی که در اظهار نظر بالا بکار رفته است مانند « پان فارس»،« فارس گرایان» و « فارس پرستان» در نوشته های ناصر پورپیرار فراوان به چشم خورده و علی رغم اینکه ایشان در برخی جملات خود افراد را به رسیدن به اصل « حاکمیت یافتن خرد جمعی و ملی» دعوت نموده است، اما بارها ثابت نموده است که خود از این اصل سخت دوری نموده و شاگرد ایشان هم در این اظهار نظر این اصطلاحات را از ایشان تقلید نموده است.

اما پیش از آنکه به اظهار نظر به اصطلاح کارشناسی بالا دررابطه با نام خلیج پارس بپردازیم، شایسته است یادآور شویم که ناصر پورپیرار در مقاله ای تحت عنوان توهین آمیز « قومی بنام فارس وجود ندارد و نام خلیج جنوبی ایران خلیج فارس نیست» که در وبلاگ http://www.naria.blogfa.com  انتشار یافته است، به طرزی ناشیانه و پرخاشگرانه دست به توهین به شخصیت ها و پژوهشگران تاریخ ایران و همچنین اشخاصی زده است که درباره دیرینگی نام خلیج پارس تحقیق نموده و حتی از درج سخنان زشت درباره آنها خودداری ننموده است.

مثلاً ایشان در توضیح پژوهش جناب آقای « احمد اقتداری » در « پژوهش نامه خلیج فارس» و در رابطه با واژه « اریتره » ( مندرج در کتاب تواریخ هرودوت) چنین نوشته اند:

« ... با چنین تفسیرهای مضحکی برای نام اریتره، با دو منظر جدید مواجهیم: یکی این که دست خلیج فارس خواهان و آریا پرستان تا به آن جا تهی است که به ارائه ی چنین هجویه ی عقل آزاری نیز ناگزیرند و دیگر این که مرا مجبور می کنند برای تمسخر مطلق آنان، به خاطراتی متوسل شوم که باز بیان آن متناسب این گونه مباحث جدی نیست، اما از آن که از سویی خود را به شاه کار ادبی بالا، در گشوده شدن راز یک لغت ] منظور اریتره[ مدیون می بینیم، پس برای لحظه ای طرب هم که باشد، اجازه ی بازگویی آن را می گیرم. در کودکی مادر بزرگ من، هنگامی که با شکم روش های مکرر و آبکی نوه های خود رو به رو می شد، به تعرض می گفت: «کی این ترترهای شماها تمام می شود، خسته شدیم بس که تنبان شستیم»؟ چند دهه بود که به دنبال معنی «ترتر» می گشتم تا این که اشاره مافوق عالمانه بالا در پژوهش نامه خلیج فارس، معلوم من کرد که مادر بزرگ خدا بیامرزم با چه لغت های بنیانی آشنا بوده است!!! الا این که هنوز نمی دانم که مادر بزرگ من و اقتداری برای یافتن این معنی برای «تره» به کدام منبع اقتدا کرده اند؟!! + نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در پنجشنبه بیست و هفتم بهمن 1384 و ساعت 17:33 »

آری عارف گلسرخی که موذیانه خود را به اصطلاح کارشناس و صاحبنظر درباره نام خلیج پارس مطرح نموده مرید و درحقیقت نوچه چنین فحاشی است و بارها در نوشته های خود از این شخص دفاع و حتی او را ستایش نموده است. آیا می توان شخصی را که آشکارا اینگونه واژه های زشت و شرم آور را در ارتباط با پژوهشگران بکار برده و آنها را مسخره می نماید و همچنین مریدانش را پژوهشگر، کارشناس یا صاحبنظر نامید؟

در همین مقاله ناصر پورپیرار با تمسخر آثار با ارزشی چون « فارس نامه »، « شاهنامه » و ... آنها را « گندنامه » نامیده و مندرجات کتاب تواریخ هرودوت درباره جنگهای هخامنشیان با یونانیان را « دروغهای استفراغ آور» !! خوانده است.

اکنون به اظهار نظر به اصطلاح کارشناسی این شاگرد پورپیرار (عارف گلسرخی) می پردازیم. این شخص باکمال موذیگری دفاع ایرانیان از نام کهن خلیج پارس را دربرابر عملکرد شیوخ و سران مرتجع کشورهای عربی و تلاش آنها در ترویج نام ساختگی « خلیج عربی» آنهم تنها با تبلیغات هنگفت، « یک دعوای مجعول» و « تعصب بی محتوا» دانسته و طرف ایرانی این کشمکش را تنها « روشنفکران ایرانی » و نه ملت ایران معرفی نموده که تلاش می کنند با ایجاد بحث و جدل « پان فارسی» نامی را به ملتهای عرب تحمیل کنند!!

در حالیکه همه ما ایرانیان کم و بیش می دانیم که نام این خلیج از دو هزار و پانصد سال پیش تاکنون و در مدارک ثبت شده تاریخی و جغرافیایی و در میان ملل گوناگون و در مراودات بین المللی، تنها و تنها با نام « پارس» در ارتباط بوده و نخستین مدرک موثقی که در آن نام پارس به این خلیج نسبت داده شده است، سنگنبشته داریوش بزرگ مشهور به « سوئز» در مصر بوده که درآن نام این خلیج « دریایی که از پارس آید (درایه تیه هچا پارسا آئی‌تی)» ثبت شده است. عبارتی که آشکارا معنی « دریای پارس» یا همان « خلیج پارس » درآن نمایان است.

این نام درطول تاریخ و در زبانهای گوناگون به اشکال مختلفی چون « سینوس پرسیکوس Sinus Persicus به معنی خلیج پارس ( بطلمیوس سده دوم پس از میلاد)» ، « ماره پرسیکوم Mare Persicum  به معنی دریای پارس ( در کتابهای جغرافیای لاتین)» ، « پرسیکون کای تاس  Persikon kaitas به معنی خلیج پارس (فلاویوس آریانوس سده دوم میلادی و استرابون نیمه دوم سده نخست پیش از میلاد و نیمه نخست سده نخست میلادی)» ، «آکواروم پرسیکوس Aquarum Persico به معنی آبگیر پارس ( کوین توس کورسیوس روفوس سده نخست میلادی)» و همچنین در سده های اخیر در کتابها و نقشه های اروپائیان به اشکالی چون« Gulfe Persique (در زبان فرانسه)»، « Golfo persicu (در زبان ایتالیایی)»، «Persischer meerbuses (به زبان آلمانی)»، «Persidskizaliv (به زبان روسی) » ، « Persian Gulf ( زبان انگلیسی)» و... و حتی در زبان ژاپنی به شکل«Perusha wan » رایج شده است. از زمان پیدایش پارس ها در صحنه سیاسی بین المللی و از دو هزار و پانصد سال پیش تاکنون در هیچ مدرک و سند تاریخی جز نام « پارس» نام دیگری بر نقشه این خلیج ثبت نشده است.

ضمناً خاطرنشان می سازیم پس از اسلام نیز همه مسلمانان چه ایرانی، چه عرب، چه ترک و ... در نوشته ها و در همه آثار خود در هنگام اشاره به این خلیج از واژه های « بحر فارس»، « بحرالفارسی» یا « الخلیج الفارسی» استفاده نموده اند که برای اطلاع خوانندگان محترم، عباراتی از کتابهای کهن مشاهیر ایرانی و عرب پس از اسلام در اینجا آورده می شود. کاملاً آشکار است که این افراد در کتابهای خود تاکید بسیار نموده اند که این خلیج یا دریا « پارس» خوانده شده حدود جغرافیایی آنرا مشخص نموده و معلوم می شود که در مقاطعی از تاریخ نام پارس تا دریای عمان کنونی و حتی بخشی از شمال غربی اقیانوس هند به کار می رفته است:

1-              ابوبکر احمد بن محمد بن اسحاق بن ابراهیم الهمذانی مشهور به ابن فقیه در کتاب جغرافیا مشهور به «مختصرالبلدان» ( تالیف سال 279 هجری) : « و اعلم ان بحر فارس و الهند هما بحر واحد لاتصال احدهما بالاخر» یعنی: بدان که دریای پارس و دریای هند از برای پیوستگی به یکدیگر هردو یک دریا هستند.

2-              ابوعلی احمدبن عمربن رسته در کتاب تقویم البلدان که بنام « الاعلاق النفیسه» در سال 290 هجری در اصفهان تالیف نموده است : « فاما البحرالهندی یخرج منه خلیج الی ناحیه فارس یسمی الخلیج الفارسی ... و بین هذین الخلیجین ارض الحجاز و الیمن و سایر بلاد العرب» یعنی: اما دریای هند از آن خلیجی به سوی ناحیه پارس بیرون آید که خلیج پارس نام دارد و میان این دو خلیج ( خلیج پارس و دریای سرخ) سرزمین حجاز و یمن و دیگر سرزمینهای عرب است.

3-              ابوعبدالله بن عبدالله بن احمدبن خردادبه خراسانی ( درگذشته به سال 300 هجری) در کتاب مشهور خود « المسالک و الممالک» درباره رودهایی که به خلیج پارس می ریزند نوشته است: « و فرقه (من الانهار) تمر الی البصره و فرقه اخری تمر الی ناحیه المذار ثم الجمیع الی بحرالفارس» یعنی: گروهی از این رودها به سوی بصره و گروهی به سوی مذار( شهری میان بصره و واسط) روانند سپس همه آنها به دریای پارس می ریزند.

4-              ابواسحاق ابراهیم بن محمد الفارسی الاصطخری ( درگذشته به سال 346 هجری) در کتاب « المسالک الممالک » که براساس کتاب « صورالاقالیم» ابوزید بلخی است: « بحر الفارس فانه یشتمل علی اکثر حدودها و یتصل بدیار العرب منه و بسائر بلدان الاسلام و نصوره ثم تذکر جوامع مما یشتمل علیه هذا البحر و نبتدی بالقلزم علی ساحله ممایلی المشرق فانه ینتهی الی ثم یطوف بحدود دیار العرب الی عبادان ثم یقطع عرض دجله و ینتهی علی الساحل الی مهروبان ثم الی جنابا ثم الی سیراف ثم یمتد الی سواحل هرمز وراء کرمان الی الدبیل و ساحل الملتان و هو ساحل السند » یعنی: دریای پارس که مشتمل بر بیشتر حدود آنست و به دیار عرب و دیگر بلاد اسلام بپیوندد ما آنرا تصویر کرده جمیع حدود آنرا یاد می کنیم و آغاز به دریای قلزم ( دریای سرخ) نماییم که از ساحل در مشرق تا به ایله ( شهری بر ساحل دریای سرخ) منتهی می شود سپس به حدود دیار عرب تا آبادان بگردد و عرض دجله را بریده به ساحل مهروبان ( شهری میان آبادان و سیراف) و از آنجا به جنابا ( گناوه) و از آنجا به سیراف منتهی گردد و سپس تا به سواحل هرمز و آن ور کرمان تا دبیل ( میان یمن و یمامه) و مولتان ( شهری در پنجاب) که ساحل هند است امتداد می یابد.

5-              مورخ مشهور ابوالحسن علی بن الحسین بن علی مسعودی ( درگذشته به سال 346 هجری ) در کتاب « مروج الذهب و معادن الجوهر» : « و تیشعب من هذا البحر ( ای البحر الهندی و الحبشی) خلیج آخر و هو بحر فارس و ینتهی الی بلاد ابله و الخشبات و عبادان و ... و هذا الخلیج مثلث الشکل» یعنی: از این دریا که دریای هند و حبش باشد خلیجی دیگر منشعب شود که دریای پارس است و آن منتهی به شهرهای ابله (فاو) و خشبات و آبادان می شود ... و این خلیج مثلثی شکل است.

6-              همین مورخ در کتاب « التنبیه و الاشراف» ( حدود سال 345 هجری ): « و قد حد کثیر من الناس السواد و هو العراق فقالو حده من جهه المشرق الجزیره المتصله با البحر الفارسی المعروفه بمیان روذان من کوره بهمن اردشیر وراء البصره مما یلی البحر» یعنی: بسیاری از کسانیکه حدود سواد یعنی عراق را تعیین کرده اند گفته اند که حد آن از سوی مشرق جزیره ای است که به دریای پارس پیوسته و به میان روذان ( منطقه آبادان ) معروف است و از ناحیه بهمن اردشیر پشت بصره نزدیک دریا است.

7-              ابن المطهر المقدسی الطاهر بن المطهر در کتاب تاریخ خود بنام « البدو التاریخ» ( درسال 355 هجری) درباره رودهایی که به خلیج پارس می ریزد می گوید: « و تجتمع هذه الانهار کلها فی دجله و یمر دجله بالابله الی عبادان فیصب فی الخلیج الفارسی» یعنی: همه این رودها در دجله فراهم آیند و دجله از میان آبادان بگذرد و در خلیج پارس ریزد.

8-              ابوریحان محمد بن احمد البیرونی الخوارزمی ( درگذشته به سال 440 هجری) در کتاب « التفهیم لاوایل صناعه التنجیم ( به زبان فارسی) نام این خلیج را « دریای پارس» و « خلیج پارس » هردو آورده است. این دانشمند بزرگ ایرانی در کتاب دیگر خود بنام « القانون المسعودی» می نویسد: « عبادان فم الخشبات فی مصب دجله و انبساطها فی بحر فارس»

9-              ابوالقاسم محمد بن حوقل صاحب کتاب « صوره الارض » ( درسال 367 هجری) در آن کتاب نام « بحر فارس» را برای این خلیج بکار برده است.

10-           در کتاب « حدود العالم من المشرق الی مغرب» ( 372 هجری) که کهن ترین کتاب جغرافیا به زبان فارسی است نوشته شده: « خلیج پارس از حد پارس برگیرد با پهنای اندک تا به حدود سند»

11-           ابو عبدالله محمد بن محمد بن عبدالله بن ادریس معروف به الشریف الادریسی از اعراب جزیره سیسیل (درگذشته به سال 560 هجری) در کتاب « نزهه المشتاق فی اختراق الافاق» : « و یتشعب من هذا البحر الصینی الاخضر و هو بحر فارس و الابله و ممره من الجنوب الی الشمال مغرباً قلیلاً فیمر بغربی بلاد السند و مکران و فارس الی ان ینتهی الی الابله حیث عبادان و هناک ینتهی آخره» یعنی: از این دریای چین، خلیج سبز که دریای پارس و ابله است منشعب می گردد گذرگاه آن از جنوب تا اندکی به شمال غربی است چنانچه از مغرب بلاد سند و مکران و کرمان و پارس بگذرد تا به ابله جاییکه آبادان است منتهی گردد و آنجا پایان آن دریاست.

12-           شهاب الدین ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله حموی رومی ( درگذشته به سال 626 هجری) در دایره المعارف جغرافیایی خود مشهور به « معجم البلدان» می نویسد: « بحر فارس هو شعبه من بحر الهند الاعظم و اسمه بالفارسیه کما ذکره حمزه « زراه کامسیر» و حده من التیز من نواحی مکران علی سواحل بحر فارس الی عبادان و هو فوه دجله التی تصب فیه و تمتد سواحله نحو الجنوب الی قطر و عمان و الشحیر و مرباط الی حضر موت الی عدن و علی سواحل بحر فارس من جهه عبادان من مشهورات المدن مهروبان قال حمزه وههنا یسمی هذا لابحر بالفارسیه « زراه افرنک» قال و هو خلیج متخلج من بحر فارس متوجهاً من جهه الجنوب صعدا الی جهه الشمال حتی یجاوز جانب الابله» یعنی: دریای پارس شعبه ای از دریای بزرگ هند است و چنانچه حمزه اصفهانی گفته نام آن به پارسی « زراه کامسیر» است و حد آن از تیز از نواحی مکران بر ساحل پارس تا آبادان است و آن دهانه دجله است و آن رود بدانجا ریزد. سواحل این دریا از جنوب تا به قطر و عمان و شحر و مرباط و حضر موت و عدن امتداد دارد.

13-           ابو عبدالله زکریا بن محمد بن محمود قزوینی ( درگذشته به سال 682 هجری) در کتاب « آثار البلاد و اخبار العباد» : « فارس الناحیه المشهوره التی یحیط بها من شرقها کرمان و من غربها خوزستان و من شمالها مفازه خراسان و من جنوبها البحر سمیت بفارس» یعنی: پارس ناحیه ای مشهور است که از شرق به کرمان و از غرب به خوزستان و از شمال به بیابان خراسان و از جنوب به دریایی که دریای پارس نامیده می شود محدود می شود.

14-           ابوالفدا الملک الموید عماد الدین اسماعیل بن علی امیر حماه ( در گذشته به سال 732 هجری) در کتاب «تقویم البلدان» می نویسد: « بحر فارس و هو بحر ینشعب من بحر الهند شمالاً بین مکران و هی علی فم بحر فارس من شرقیه و قصبه مکران تیز ثم یمتد البحر علی ساحل عمان و یمر شمالاً حتی یبلغ عبادان ثم یمتد من عبادان الی مهروبان ثم یمر الی سینیز ثم یمتد جنوباً الی جنابه ثم یمتد الی سیف البحر و هو ساحل بلاد فارس ثم یمتد مشرقاً حتی یصل الی هرمز ثم یمتد جنوباً و مشرقاً الی ساحل مکران» یعنی: دریای پارس که از سوی شمال منشعب از دریای هند است بین عمان و مکران است و مکران بندر آن تیز (طیس کنونی شمال چاه بهار) است و بر دهانه دریای پارس واقع است سپس دریا بر ساحل عمان امتداد یافته و به شمال بگذرد تا به آبادان برسد و از آبادان به مهروبان و سپس به سینیز ( شهری در نزدیک گناوه) امتداد یابد پس از سوی جنوب به گناوه و سواحل دریا که کرانه بلاد پارس است کشیده شود سپس به سوی مشرق امتداد یافته به هرمز برسد و از جنوب و مشرق به کرمان بپیوندد.

15-           شهاب الدین احمد بن عبدالوهاب بن محمد النویری ( درگذشته به سال 733 هجری) در کتاب « نهایه الارب فی فنون العرب » می نویسد: « اما خلیج فارس فانه مثلث الشکل علی هیئه القلع احد اضلاعه من تیز مکران فیمر بلاد کرمان علی هرمز من بلاد فارس علی سیراف و مهروبان و منها یفضی البحر الی عبادان ینعطف الضلع الاخر فیمر بالخط و هو ساحل بلاد عمان و الضلع الاخر یمتد علی سطح البحر من تیز مکران الی راس الخیمه» یعنی: اما خلیج پارس مثلث شکل است به صورت بادبان کشتی که یکی از اضلاع آن از جانب تیز مکران و بلاد کرمان بر هرمز و بلاد پارس و سیراف و مهروبان بگذرد و از آنجا دریا به آبادان منتهی شود و از آبادان برگشته به الخط که ساحل عمان است بگذرد و ضلع دیگر بر سطح دریا از تیز مکران تا راس الخیمه امتداد یابد.

16-           حمدالله بن ابی بکر مستوفی قزوینی ( درگذشته به سال 740 هجری) در کتاب « نزهه القلوب » که به فارسی نوشته است، می نویسد: « جزایری که از حد سند تا عمان در بحر فارس است از حساب ملک فارس شمرده اند و بزرگترین آن به کثرت مردم و نعمت جزایر قیس ( کیش) و بحرین است»

17-           ابوحفص زین الدین عمر بن مظفر معروف به ابن الوردی ( درگذشته به سال 749 هجری) در کتاب « خریده العجائب و فریده الغرائب» می نویسد: « فصل فی بحر فارس و ما فیه من الجزایر و العجائب و یسمی البحر الاخضر و هو شعبه من بحر الهند الاعظم و هو مبارک کثیر الخیر دائم السلامه و طیء الظهر قلیل الهیجان بالنسبه الی غیره» یعنی: فصل در پیرامون دریای پارس و جزیره ها و شگفتیهای آن، و آن دریای سبز خوانده می شود و آن شعبه ای از دریای بزرگ هند است و آن دریایی پر برکت و سود آور و دائماً بی خطر و آرام است و بالنسبه به دیگر دریاها کم هیجان می باشد.

18-           شرف الدین ابو عبدالله محمد بن عبدالله طنجی مشهور به ابن بطوطه ( درگذشته به سال 777 هجری) در کتاب « تحفه النظار فی غرائب الامصار و عجائب الاسفار» می نویسد: « ثم رکبنا فی الخلیج الخارج من بحر فارس فصبحنا عبادان» یعنی: پس در خلیج بیرون از دریای پارس بر کشتی نشسته و به آبادان درآمدیم.

19-           احمد بن علی احمد القلشندی ( درگذشته به سال 821 هجری) در کتاب « صبح الاعشی فی کتابه الانشاء» می نویسد: « فاما بحر فارس فهو ینبعث من بحر الهند منعطف آخره علی ساحل بلاد کرمان من شمالیاً حتی یعود الی اصل بحر فارس فیمتد شمالاً حتی ینتهی الی مدینه هرموز» یعنی: اما دریای پارس منشعب از دریای هند است و پایان آن از سوی شمال به ساحل کرمان منعطف شده تا به اصل دریای پارس برمی گردد و همچنان به شمال امتداد می یابد تا به اینکه به شهر هرمز منتهی می شود.

20-           مصطفی بن عبدالله کاتب چلبی قسطنطینی مشهور به حاجی خلیفه ( درگذشته به سال 1067 هجری) صاحب کتاب مشهور « کشف الظنون» در کتاب دیگر خود تحت عنوان « جهان نما» ( که درباره جغرافیای روزگار معاصر خود به ترکی نوشته است) می نویسد: « Bahre Fars buna sinus Persiqus dirlar Fars korfuzi manasina, Sahrqisi belade Fars olmaqla ona Nesbat idarlar, va Mare Persiqum daxi dirlar » یعنی: دریای پارس که به این دریا سینوس پرسیقوس می گویند به معنی خلیج فارس است. به مناسبت اینکه در مشرق آن فارس واقع است بدان نسبت داده می شود و آنرا ماره پرسیکوم ( دریای پارس) هم می گویند.

عبارات بالا تنها معدودی از هزاران هزار گسترش نام خلیج پارس در اسناد پس از اسلام است و کدام دریا در جهان یافت می شود که نام آن درطول تاریخ به اندازه نام « خلیج پارس» اینهمه گسترده و مشهور بوده و در میان همه ملتهای آن روزگاران شناخته شده باشد. در طول تاریخ تنها و تنها نام « دریای پارس» یا « خلیج پارس» برای همه افراد و در مراودات داخلی و بین المللی پذیرفته شده بود و کاملاً قانونی، قابل دفاع و غیر قابل تغییر است.

یادآور می شویم که واژه ساختگی «الخلیج العربی» که در دهه های اخیر از سوی سران و شیوخ تازی و با صرف هزینه های سرشار و تبلیغات فریبنده درکشورهای تازی عمداً به جای نام خلیج پارس رواج یافته است، نخستین بار در سال 1958 میلادی و به دنبال ملی شدن صنعت نفت ایران توسط یک انگلیسی بنام «رودیک اوون» در کتاب «حبابهای طلایی در خلیج عربی» به کار رفت و پس از آن از سوی سران ناسیونالیست تازی مانند جمال عبدالناصر، عبدالکریم قاسم و همچنین صدام حسین بعثی رایج شده و این کشورهای اکثراً سنی مذهب به دلیل وجود دشمنی تاریخی میان تازیان و ایرانیان از استفاده از آن استقبال نموده و بر استفاده از آن بدون درنظر گرفتن هیچ منطقی پافشاری نمودند.

بنابراین این استفاده از این واژه بجای خلیج پارس یک اشتباه فاحش بوده بوده و تا پیش از سده بیستم میلادی چنین واژه ای در نزد تازیان گنگ بود. اگر در سال 1900 میلادی از یک تازی ساکن حجاز می پرسیدند «البحر الفارسی» کجاست، بی درنگ جهت شمال شرق سرزمینش را نشان می داد، زیرا که از زمان کودکی و در سراسر زندگی خود با این واژه آشنا بوده و یا در کتابهای گوناگون آنرا دیده بود ولی اگر از او درباره البحر العربی می پرسیدند، شاید چنین نامی را برای نخستین بار در زندگیش می شنید!

ضمناً تاکید می کنیم آنچه که در برخی از کتابهای کلاسیک یونانی و رومی ( مانند تواریخ هرودوت یا تاریخ پلینی ) تحت عنوان « خلیج عربی» ثبت شده است، به هیچ وجه ربطی به خلیج پارس ندارد. زیرا هرودوت این واژه را تنها در ضمن اشاره به حوادث مربوط به مناطق فلسطین، مصر، صحرای اردن و مناطق تازی نشین صحرای سینا به کار برده و پلینی هم آشکارا آنرا از خلیج پارس متمایز نموده و آنرا نام دوم « دریای سرخ » خوانده است.

« علاوه براین، در این منطقه دریا در دو جهت به سوی خشکی پیشروی نموده است. نامی که ما جغرافی دانان به آن داده ایم، « دریای سرخ» است، در حالیکه یونانیان آنرا « اریتروم ( Erythrum)» می خوانند که از نام شاه «بریتراس ( Brythras )» گرفته شده یا به گفته دیگران براین باورند که رنگ دریا بوسیله بازتاب نور خورشید به صورت سرخ به نظر می رسد. در حالیکه دیگران برآنند که نام آن به دلیل وجود شن و رسوبات است که به طور طبیعی نتیجه عملکرد هر دریا می باشد (108). به هر حال این دریا به دو خلیج تقسیم شده است: خلیج در جهت شرق «خلیج پارس» خوانده شده و مطابق گزارش « اراتوستنس ( Eratosthenes )» اندازه محیط آن 2500 مایل است. روبروی این خلیج سرزمین « اربیه ( عربستان)» با خط ساحلی به طول 1500 مایل بوده و در ضلع دیگر، این سرزمین بوسیله خلیج دوم احاطه شده است که « خلیج عربی» نام دارد. اقیانوسی که جریان آب این دریا در آن جاریست، دریای « آزانیان ( Azanian) » خوانده می شود. عرض خلیج پارس در دهانه آن در برخی بخشها پنج و در قسمتهای دیگر چهار مایل است. مسافت آن در خط مستقیم از دهانه تا بخش میانی خلیج مشخص شده و تقریباً 1125 مایل می باشد و نقشه آن که ترسیم شده است شبیه سر یک انسان است (109). « اونه سیکریتوس (Onesicritus )» و « نئارکوس (Nearchus)» می نویسند که از رود « ایندوس ( سند)» تا خلیج پارس و از آنجا تا « بابل» و از طریق مرداب « فرات» به اندازه یک سفر دریایی 1700 مایل است.» (کتاب پلینی; XXVIII  بندهای 108 تا 110 )

 برای آگاهی بیشتر از منابع جدیدی که در آن نام الخلیج العربی آشکارا از نام خلیج پارس متمایز شده است. یادآور می شویم که در «دایره المعارف البستانی» ( جلد هفتم) چاپ بیروت در سال 1883 میلادی، نامهای «الخلیج العجمی» و « الخلیج العربی» جداگانه و در کنار هم درج شده و در خود آن کتاب از نام اول نام خلیج پارس و از نام دومی دریای سرخ اراده شده است.

پس دفاع از نام خلیج پارس دفاع از هویت ملی و دفاع از حضور ایرانیان در صحنه های گوناگون تاریخ است. سابقه حضور ایرانیان یا پارسیان به عنوان یک قدرت سیاسی و اقتصادی در منطقه خلیج پارس و همچنین صحنه های بین المللی به حدود 3000 سال رسیده ولی سابقه حضور کشورهای حاشیه جنوبی خلیج پارس و همچنین اکثر کشورهای تازی بعنوان یک کشور مستقل بطور میانگین حدود 50 سال است. اگر روزگاری شهرهای اصفهان، شیراز یا کرمان در جهان معاصر خود شهره خاص و عام بودند و ایرانیان از طریق بنادری چون خرمشهر، بوشهر، سیراف، گناوه، بندرعباس و جزیره هایی مانند هرمز، کیش و قشم با جهان خارج در ارتباط بودند، در همان روزگاران شهرهایی مانند دبی، ابوظبی، کویت، دوحه و ... وجود نداشت و هیج تاجری چه ایرانی، چه هندی و چه اروپایی جرات نداشت که به سوی حاشیه جنوبی این خلیج مسافرت کرده و مورد هجوم راهزنان مثلاً قبیله « جاسم » در امارات متحده امروزی قرار گیرد. بنابراین دیدگاه عارف گلسرخی در رابطه با « جنگ و جدل بیهوده و بی محتوا» بودن « پان فارسها» درباره نام خلیج پارس یک اشتباه فاحش و دروغی محض است !

آیا عارف گلسرخی می پذیرند که کسی که مثلاً دیروز به خانه ای در کوچه محل سکونت ایشان مهاجرت نموده است، امروز ناگهان و بدون هیچ منطقی ادعا کند که نام این کوچه که سالها نزد اهالی محل X بوده باید به Y تغییر داده شود؟ ضمناً به این شخص تاکید می کنیم که همه صحنه سازی های کشورهای مرتجع تازی برای تغییر نام خلیج پارس، تنها با استفاده از دلارهای نفتی و شگردهای تبلیغاتی فریبنده و با هدف تطمیع سرمایه داران کشورهای غرب بوده و شبیه برپانمودن یک ببر کاغذی است که بر بنیان کاملاً سست و شکننده بوجود آمده باشد.

آن شیوخ تازی تنها با صرف دلارهای نفتی و نه تلاش و کوشش و پرورش اندیشمند و پی نمودن اصول  برپایی یک تمدن، سعی درتغییر نام خلیج پارس بوده و در این راه حتی از دادن رشوه و جعل نقشه های جغرافیایی و حتی پاک نمودن عمدی نام « پارس» از نقشه جغرافیایی این خلیج دریغ ننموده اند!   (http://en.wikipedia.org/wiki/Image:Persian-gulf-dubai-mus.JPG  )

به همین دلیل است که اندیشمندان این سرزمین کهن بدون صرف هزینه های آنچنانی و تنها با ارائه منطق و نمایش جلوه های شگفت انگیز تاریخ باستانی این سرزمین، غرور ملی و همچنین تبلیغ مظاهر فرهنگی ایران در محافل بین المللی می توانند تبلیغات نفت آلود اعراب مرتجع را نقش برآب سازند. هنگامیکه موسسه معروف نشنال جئوگرافی در یک اقدام غیرمنتظره و تحت تاثیر تبلیغات تازیان در جلب سرمایه های غرب، در نقشه های جغرافیایی واژه خلیج عربی را در کنار نام خلیج پارس درج نمود، با اعتراض شدید ایرانیان روبرو شده و این موسسه سرانجام مجبور شد این اشتباه خود را اصلاح نماید.

عجیب اینجاست این شخص به اصطلاح کارشناس، موذیانه گفته است که موسسه نشنال جئوگرافی نام خلیج پارس را تغییر نداده بلکه عبارت « خلیج عربی» را در داخل پرانتز زیر نام خلیج پارس بعنوان نام دوم !! بکار برده است و چه اشکالی دارد و این همه هیاهو برای چیست؟!

آری با تبلیغات نفتی شیوخ تازی عبارت دروغین خلیج عربی نخست در کنار نام خلیج پارس درج شده و حتماً باید ایرانیان ساکت بنشینند تا این تازیان مرتجع با صرف میلیونها دلار دیگر موسساتی مانند نشنال جئوگرافی را مجبور کنند که در آینده و به تدریج نام خلیج پارس را از نقشه ها حذف کنند! حتماً اشکالی هم ندارد که نام استان خوزستان در نقشه ها عوض شده و در کنار نام « خوزستان» و در داخل پرانتز« عربستان» نوشته شود. چون ساکنان این استان عرب زبان هستند و آنهمه رشادت و دلیری و شجاعت رزمندگان و سربازان غیور  این سرزمین که هشت سال دربرابر ارتش تا دندان مسلح بعثی ایستادند و نیز شهادت و مجروح و معلول شدن بسیاری از آنان، همه هیاهو و دعوایی مجعول و بی محتوا بود! زیرا چه اشکالی داشت که ارتش بعثی استان خوزستان را از ایران جدا می ساخت یا حداقل در نقشه های جغرافیایی واژه « عربستان » در کنار « خوزستان» نوشته می شد!!

اما به بخش دوم اظهارنظر این به اصطلاح کارشناس می پردازیم. ایشان برای توجیه هیاهو بودن دفاع ایرانیان از نام خلیج پارس بطور ناشیانه یک تردستی دیگر به کار برده و دفاع از نام خلیج پارس را تلاش پان فارسها برای مالکیت بر این خلیج تلقی نموده و بر اصل عدم مالکیت کشورهای مختلف بر دریاها و اقیانوسهای جهان تاکید نموده است. این شخص می گوید که مگر ملت هند مالک اقیانوس هند است که نام این اقیانوس با نام هندیان در پیوند است؟

نمی دانیم چرا این به اصطلاح کارشناس توجه ننموده است که با اشاره به نام « اقیانوس هند» در حقیقت پاسخ یاوه های خود را داده و ناخودآگاه بر قانونی و درست بودن نام خلیج پارس تاکید نموده است. مگر نام یک دریا یا اقیانوس دلیل بر مالکیت یک ملت خاص برآن دریا است؟ مگر چینیان مالک سراسر دریای چین هستند یا مکزیکی ها صاحب خلیج مکزیک هستند و اصولاً چه کسی گفته است که ایرانیان باید مالک سراسر خلیج پارس بوده و دفاع از نام خلیج پارس چه ربطی به مالکیت بر سراسر آن دارد؟

ضمناً اگر به همان عبارات مندرج در کتابهای مورخین و جغرافی دانان مسلمان ( که در بالا ذکر نمودیم ) دقت شود، می بینیم که نام «دریای هند» یا «البحر الهند» یا همان « اقیانوس هند» همانند نام خلیج پارس از روزگاران کهن شهره همه جهانیان بوده است.

می دانیم که نام دریاها و آبها از روزگاران قدیم توسط دریانوردان رایج و پراکنده شده و در بسیاری از موارد نام آبها در پیوند با نام ملل، کشورها یا بنادر اطراف آنها بوده که دریانوردان با آنها در ارتباط دریایی بوده اند. مثلاً دریانوردان پرتغالی که در سده پانزدهم میلادی ماموریت داشتند با دور زدن قاره آفریقا خود را به سرزمینهای ثروتمند شرق و به ویژه هند رسانیده و آنها را مستعمره امپراتوری پرتغال نمایند، هنگامیکه به فرماندهی « واسکودوگاما» در سال 1498 میلادی از دماغه « امید نیک» در منتهی الیه این قاره گذشتند، دریایی فراخ را فراروی خود دیدند که پیش بینی می شد انتهای آن به سرزمینهای شرقی و بویژه هندوستان برسد. از آنجا که « آلبوکرک» جانشین واسکودوگاما مسیر این دریا را تا شبه قاره هند پیمود و یک راه جدید دریایی را برای ارتباط پرتغالیها با این سرزمین گشود و همچنین شهرت افسانه ای کشور هند و دیرینگی نام « دریای هند»، از آن پس آبهای وسیع پس از دماغه امید نیک و همچنین جنوب شبه قاره هند، بنام « اقیانوس هند» خوانده شد و این نام در نقشه های جغرافیایی اروپائیان در سده های اخیر تثبیت گردید.

همانگونه که هندیان مالک اقیانوس هند نیستند، ایرانیان هم ادعایی بر مالکیت سراسر خلیج پارس ندارند و موضوع پاسداشت نام خلیج پارس را نباید با مالکیت بر سراسر خلیج پارس اشتباه گرفت. اما به همان دلیل که دریانوردان پرتغالی و بعدها انگلیسی ها و ... نام دیرین و کهن اقیانوس هند را بر نقشه های خود ثبت کردند و این نام در نقشه های بین المللی رایج شد، نام خلیج پارس هم از هزاران سال پیش به دلیل ارتباط دریانوردان ملل گوناگون شرق و غرب با بنادر شمال آن و کشور ایران ( که در صحنه مراودات بین المللی به « پارس » شهرت داشته و پل ارتباطی شرق و غرب جهان روزگار قدیم بود) رواج یافت. در سده های اخیر با ورود همان پرتغالیها به جزیره هرمز و بندر گمبرون ( بندر عباس کنونی ) و پس از آنها ورود نیروهای دریایی انگلستان، هلند، فرانسه و ... نام کهن خلیج پارس دوباره بر نقشه های جغرافیایی و مدارک تاریخی ثبت شد و بر دیرینگی این نام تاکید گردید.

عارف گلسرخی در ادامه این دیدگاه به اصطلاح کارشناسی خود اعتراف می کند که اسامی دریاها و اقیانوسها غالباً از سوی ساکنان کنار آنها گرفته شده و معترض است که چرا درمورد دریای مازندران اعتراضی از سوی ایرانیان به جهت استفاده از نامهای گوناگون ( مانند دریای گرگان، کاسپین، خزر و ... ) مطرح نشده اما مغرضانه درباره نام خلیج پارس از سوی پان فارسها !! اینهمه هیاهو می شود.

جالب اینجاست این جوجه کارشناس! باز هم در همین عبارات ناخودآگاه خودش پاسخ خودش را داده است. ایشان می فرمایند :

« خلیج فارس نیز همچون سایر دریاهای جهان از قدیم ترین ایام مشخص به دلیل نزدیکی به منطقه فارس و حاکمیت سیاسی مستقر در آن منطقه بدین اسم نامیده شده است.»

خوانندگان محترم و بویژه آنهایی که با تاریخ این منطقه آشنایی دارند می دانند که از زمان تاسیس شاهنشاهی هخامنشی در 2500 سال پیش تا سده های اخیر (که نیروهای دریایی پرتغال، انگلستان، هلند و ... به این منطقه آمدند) این پارسها (ایرانیان) بودند که چه از نظر سیاسی و چه از نظر اقتصادی بر این دریا سیطره داشتند و حتی هم اکنون که حدود 50 سال است که کشورهای شیخ نشین جنوب این دریا بوجود آمده اند، این کشورها هنوز هم فاقد یک نیروی نظامی دریایی بوده و اساساً هیچکس کشوری جز ایران را ( که در روابط بین المللی به پارس شهرت داشت) در اطراف این دریا به عنوان یک کشور مستقل نمی شناخت.

در طول تاریخ و تا پیش از ظهور پرتغالیها در خلیج پارس، حاکم جزیره هرمز از سوی شاه ایران یا والی ایالت فارس منصوب می شد و این جزیره خود مختار دارای یک نیروی نظامی دریایی بود و امنیت همه آمد و شدهای کشتیهای تجاری از بندر مسقط در عمان تا بندر خرمشهر در خوزستان و حتی سواحل جنوب خلیج پارس را تامین می ساخت. از همین روی است که نام این جزیره در سفرنامه مارکوپولو بعنوان یک پایگاه مهم دریایی ثبت شده و همچنین از همین روی است که نام « تنگه هرمز» و « استان هرمزگان» یادآور آن دوران می باشد.

عارف گلسرخی در یادآوری مساله نام دریای مازندران نشان داده است که از شناخت تاریخ ایران هیچ بهره ای ندارد. در طول تاریخ اطراف این دریا دستخوش حوادث گوناگون سیاسی بوده و ملل گوناگونی با قدرت سیاسی و هویت ویژه خود دراطراف این دریا ظهور یافته و بدلیل وسعت زیاد این دریا و همچنین بسته بودن آن، هرکدام از این ملل آن بخش از این دریا را که در اختیار داشتند نامگذاری نموده بودند. در برخی از کتابهای کهن تاریخ و جغرافیا به دلیل شهرت منطقه باستانی «وهرگانه ( هیرکانیا یا گرگان امروزی)»، و نقش سیاسی آن در روزگار هخامنشیان و اشکانیان، نام این دریا « دریای وهرگانه ( Hyrcania Marom در کتاب تواریخ هرودوت)» ثبت شده، در برخی مدارک دیگر به دلیل شهرت منطقه « طبرستان» در عهد ساسانیان و اوایل ظهور اسلام « دریای طبرستان»، با ظهور اقوام زردپوست « خزر» درمنطقه غرب این دریا نام آن از سوی روسها در عهد قاجار « دریای خزر» ثبت شده، در برخی مدارک و کتب تاریخی اسلامی، نام آن « دریای مازندران » نوشته شده و در ارتباط با حضور قوم ایرانی نژاد « کاسپ» در جنوب قفقاز ( که نام شهرهای قزوین و همچنین کاشان یادگار آنان است) نام این دریا « دریای کاسپین» خوانده شده و این نام درمیان ملل اروپایی شهرت یافت. بنابراین در طول تاریخ برای این دریا چند نام رایج و مصطلح بوده و این مساله را نباید با نام «خلیج پارس » که یگانه نام ثبت شده خلیج جنوبی ایران است اشتباه گرفت.

اصل نامگزاری آبها و دریاها مبتنی بر مراودات و داد وستدهای سیاسی و اقتصادی در طول تاریخ است. به همین دلیل است که چون درمیان ساکنان غرب و شمال غرب شبه جزیره عربستان، تنها ناحیه عمان با بندر مشهور خود (یعنی مسقط) دارای قدرت سیاسی و مراوده دریایی با دیگر کشورهای منطقه بوده و دریانوردان پرتغالیی پیش از رسیدن به تنگه هرمز، به این بندر مشهور حمله نمودند و همچنین ثبت نام «دریای عمان» در برخی از منابع اسلامی، این نام در نقشه ها و مراودات بین المللی رایج گشت. به همین دلیل است که رواج این نام در چند سده اخیر مورد اعتراض ایرانیان نیست و البته این حق مسلم ایرانیان است که در نقشه ها و ارتباطات خود از نام هایی چون «دریای مکران» یا «دریای کرمان» بجای «دریای عمان» استفاده نمایند. چون بی تردید در طول تاریخ نام « دریای مکران» از سوی ساکنان شمالی این دریا ( یعنی اهالی بلوچستان و کرمان) بکار رفته و در چندین اثر از آثار مسلمانان نیز نام « دریای کرمان» ذکر شده است.

عارف گلسرخی در ادامه این اظهارنظر به اصطلاح تاریخی خود تلاش می کند با جانبداری آشکار از سران مرتجع تازی، به کاربردن واژه دروغین « خلیج عربی» را قانونی جلوه داده و می فرماید:

« بی تردید اعراب هم مثل سایر مردم دنیا حق دارند برای دریای همجوار خودشان نامی برگزینند و هیچ الزامی به تبعیت از نامگذاری دیگران ندارند. »

آری هرملتی حق دارد براساس فرهنگ و اندیشه های دیرین خود مناطق جغرافیایی را که درآن مسکون است یا مناطق همجوار خود را نامگذاری نماید. اما باید از این تازیان و همچنین از دلباختگان آنها پرسید که چطور است که نیاکان شما و حتی خود شما در روزگار کودکی از نام « خلیج پارس » استفاده می کردید و قرنها و هزاران سال متوجه «پارسی» بودن نام این خلیج نبودید، اما ناگهان در دهه 1960 میلادی از خواب خرگوشی برخاستید و دلباخته واژه «خلیج عربی» که یک انگلیسی آنرا اختراع نمود شده از آن با تعصب بسیار استفاده نمودید و به راستی آیا عارف گلسرخی که به تازیان حق می دهند نامی را برای دریای همجوار خود برگزینند، آیا هیچ اطلاعی از تاریخ ندارند و نمی دانند که خود این تازیان در مورد این دریای همجوار خود حداقل به مدت بیش از چهارده قرن که از ظهور اسلام می گذرد، نام «البحرالفارسی» را برگزیده بودند و اکنون ثروت نفتی و دشمنی آنها با تاریخ و فرهنگ ایرانیان و شیعیان (که نمونه آشکار آنرا همگان در جریان جنگ تحمیلی عراق با ایران دیدند) آنها را وسوسه نموده است تا نام خلیج پارس را تغییر داده و نامی ساختگی را بر این خلیج تحمیل کنند؟

عارف گلسرخی کارشناس ما در ادامه از مدعیان به اصطلاح هیاهو ساز! می خواهد که از خود بپرسند که چرا مردم پاکستان، اندونزی یا استرالیا بر سر تغییر نام اقیانوس هند به « اقیانوس پاکستان» و ... با یکدیگر جدال نمی کنند.

باز هم نمی دانیم چرا این شخص به دیدگاههای خود هیچ توجهی ندارد و نمی دانیم چرا این شخص عمداً تلاش دارد سفسطه بازی و تردستی نماید، غافل از اینکه این تردستی های او بسیار ناشیانه است. این شخص از سر نادانی یا عمداً پرسش خود را اینگونه مطرح نمی سازد:

« چرا مردم پاکستان، اندونزی یا استرالیا بر سر تغییر نام اقیانوس هند به « اقیانوس پاکستان» و ... با یکدیگر جدال نمی کنند، اما کشورهای عربی اینهمه بر سر تغییر نام دیرین و کهن خلیج پارس به واژه دروغین و ساختگی خلیج عربی دست و پا می زنند و از هرنوع دروغگویی و شیادی دریغ نمی کنند و واقعاً علت اینهمه دست و پا زدن چیست؟»

پاسخ به این پرسشی که عارف گلسرخی مطرح نموده است به سادگی روشن است. اگر زمان به گذشته باز گردد و دریانوردان پرتغالی، انگلیسی، هلندی و ... اینبار قاره آفریقا و دماغه امید نیک را دور بزنند و دریای جدیدی را فراروی خود ببینند و آنگاه مثلاً یک دریانورد پرتغالی با کشتی خود سر از ساحل سرزمینی درآورد و پس از کندوکاو فهمید که سرزمین جدیدی بنام پاکستان را کشف نموده است و بعد با کشتی خود دوباره از همان راه دماغه امید نیک به پرتغال برگشته و اعلام نمود سرزمین جدیدی بنام پاکستان را کشف نموده ام که تاکنون هیچکس نام آنرا نشنیده است !! آنگاه شاید عارف گلسرخی پیشنهاد فرمایند نام این دریای فراخ میان دماغه امید نیک تا سرزمین تازه کشف شده پاکستان « اقیانوس پاکستان» یا « اقیانوس کراچی!! » نامگذاری شود.

ضمناً یادآور می شویم که از عمر سیاسی کشورهای حاشیه اقیانوس هند همچون کشورهای حاشیه جنوبی خلیج پارس، بیش از چند دهه نمی گذرد، اما ملت هند مانند ایرانیان چند هزار است که در صحنه های گوناگون سیاسی و تجاری حضور دارند و دلیلی ندارد که پاکستانیها، اندونزیایی ها و ... ادعایی بر تغییر نام یک دریا یا یک اقیانوس باشند!

عارف گلسرخی با این اظهارنظر بسیار ژرف خود! (همچون دیگر اظهارنظرهای ارائه شده توسط ایشان) نشان داده است که هیچ اعتقادی به « حاکمیت یافتن خرد جمعی و ملی » نداشته و این واژه های زیبا را فقط از نوشته های استاد خود یعنی ناصر پورپیرار وام گرفته است و اصلاً معنی آنرا هم نمی داند! این شخص که در پایان اظهارنظر خود پیشنهاد نموده است نام خلیج پارس به نامهایی چون « خلیج شرق میانه» ، « خلیج خاورمیانه» و ... تغییر یابد بهتر است اندکی بیندیشد که اگر توانست نام شهر محل سکونت خود را به یک نام «مشترک» تغییر دهد، آنگاه خواهد توانست پیشنهاد تغییر نام خلیج پارس را به نامی مشترک مطرح نماید.

ضمناً اگر تازیان درمورد نام دریاهای همجوار شبه جزیره عربستان می اندیشند، بهتر است درپی تغییر نام «دریای سرخ» به «دریای تازی» یا البحر العربی باشند. زیرا همانگونه که پیشتر ذکر شد، دربرخی از کتابهای یونان قدیم و روم، نام دریای سرخ «خلیج عربی» ثبت شده است.

          هرگونه برداشت از این نوشتار تنها با ذکر نام نویسنده (فرناباز کارن) و نیز نشانی وبلاگ در جستجوی سده های فراموش شده بایسته بوده و کپی برداری و پراکندن آن بدون یاد نام نویسنده و تارنمای در جستجوی سده های فراموش شده شایسته اخلاق و بزرگواری نویسندگی نیست.

 

 

خوانندگان گرامی! متن کامل این نوشتار را می توانید به صورت یک مقاله PDF شده به روش زیر دریافت نموده و مطالعه فرمایید:

1-      بر «لینک» زیر کلیک راست نموده و open in New Window  را برگزینید.

2-      در صفحه اینترنتی باز شده صبر نمایید تا جعبه ابزار Click here to start download ظاهر شود.

3-      این گزینه را برای دانلود یا دیدن متن مقاله PDF شده برگزینید.

 

لینک برای دریافت مقاله