دیرینگی باور به اهورامزدا و یکتاپرستی ایرانیان باستان

پورپیرار در ادامه توجیهات خود و در صفحه 126 کتاب «برآمدن هخامنشیان» در ادامه بحث درباره واژه خود بافته «اُرمَزدَ» به توجیهات و مباحث پژوهشگران درباره زرتشتی بودن یا نبودن هخامنشیان پرداخته و تلاش می کند مسیر پژوهشهای آنان را به توجیه و رواج این واژه ساختگی ارتباط داده و در این میان اصالت آیین زرتشتی را نیز زیر پرسش ببرد. او دیدگاههای برخی از پژوهشگران چون «بنونیست» را ذکر می کند که بر این باورند که ثبت واژه «اهورامزدا» در سنگنبشته های هخامنشی یا واژه «مزدیسنه» در پاپیروسهای آرامی زمان هخامنشیان، دلیل بر زرتشتی بودن هخامنشیان نیست و چنین نتیجه می گیرد:

«اینک معنی «اُرمَزدَ» مورد اشاره داریوش کامل می شود و آن صفتی است برای خداوند داریوش که در اصل آشوری است [!!]: خداوندی که شهرها و سرزمین ها را به عنوان اجر و پاداش می دهد، یعنی خدای «سرزمین بخش». داریوش و دیگر سلاطین هخامنشی از این خدا بیش تر در مواردی نام می برند که به تصرف سرزمین ها، شکست دشمنان و یا فهرست متصرفات خود اشاره می کنند...» (برآمدن هخامنشیان، صفحه 126)

او برای توجیه بیشتر واژه خود بافته «اُرمَزدَ» و تلاش برای ارتباط جزء دوم آن با معنی «مزد» و «پاداش» به برخی عبارات سنگنبشته های هخامنشی اشاره نموده و چنین تفسیر می کند که داریوش و دیگر شاهان هخامنشی در آن سنگنبشته ها گفته اند که اُرمَزدَ به آنها سرزمینی را بخشیده یا چیزی را پاداش داده است. او عباراتی مانند «اهورامزدا است که قلمرو پادشاهی را به من واگذار کرده است» یا « اهورامزدا آن را به من واگذار کرده است» را به عنوان توجیهی برای خدای سرزمین بخش بودن داریوش، برجسته نموده و تلاش دارد به طور غیر مستقیم ذهن مخاطبان خویش را از معنی و منظور اصلی داریوش بزرگ منحرف نموده و چنین نشان دهد که شاهان هخامنشی (بویژه داریوش بزرگ) اساساً به خدایی خشمگین بنام «اُرمَزدَ» اعتقاد داشت که تنها با تصرف سرزمین ها، غارت ملل و کشتار مردم توسط او ارضا می شد و به داریوش سرزمین و بردگی ملل را هدیه می داد!!

«تکیه کلام داریوش در کتیبه بیستون و به هنگام جنگ برسر تصرف شهرها و سرزمین ها و به هنگام فتح و تصرف سرزمین های منطقه این است: «اُرمَزدَ [!!] مرا یاری داد»...» (همان صفحه 127)

اما پورپیرار یک مغرض است. پیشتر در مقالات 5 گانه تحت عنوان «پورپیرار، واژه اهورامزدا و خط پارسی باستان» تناقض گوییهای این شخص و اشتباهات فاحش او را به نمایش گذاشتیم. در آن مقالات با ارائه دلایل علمی و بررسی ساختارخط میخی پارسی باستان ثابت کردیم که آن واژه ای که پورپیرار به دروغ آنرا «اُرمَزدَ» و خدای آشوری می داند، چیزی جز «اهورامزدا» خدای ملی و یگانه ایرانیان باستان نیست. در این مقالات نشان دادیم که ادعاهای این شخص و نیز توجیهات او بسیار ناشیانه و بی اساس بوده و گفتیم در جهان باستان و در تاریخ و تمدن آشوریان هرگز خدایی بنام «اُرمَزدَ» دیده نشده است چه برسد به اینکه داریوش بزرگ نامش را شنیده و او را پرستیده باشد. دیدگاههای ناصر پورپیرار چنان بی ارزش و مغرضانه است که باید همه آنها را یکجا به زباله دان ریخت!

سطحی بودن آشکار تفسیرهای این شخص از اینجا پیداست که در سنگنبشته های هخامنشیان، هیچگاه خدای مورد نظر درارتباط به جنگ، خونریزی، تصرف سرزمینها و دریک کلام خدایی خشمگین که داریوش با کارهایش از او مزد و پاداش دریافت دارد، تصور نشده است. در حقیقت داریوش بزرگ به خدایی باور داشت که همچون باور خدای یگانه در دیگر ادیان توحیدی آفریننده زمین، آسمان، مردم و شادی برای مردم بوده از او خواستار پاسداری این سرزمین از دشمن، خشکسالی و دروغ بوده و همیشه پاسدار دادگستری در روی زمین است، نه خدایی که تنها به او مزد و پاداش و سرزمین عطا می کند:

«داریوش پادشاه می گوید: این کشور پارس که اهورامزدا مرا ارزانی داشت، زیباست و دارای اسبان خوب و مردم خوب است. به خواست اهورامزدا و من داریوش پادشاه، این کشور از دشمن نمی هراسد. داریوش پادشاه می گوید: اهورامزدا و ایزدان مرا یاور باشند. اهورامزدا این کشور را از دشمن، از خشکسالی و از دروغ بپاید. به این کشور نیاید نه دشمن، نه خشکسالی و نه دروغم این را من از اهورامزدا و ایزدان خواستارم...» (بخشی از DPd)

«داریوش پادشاه می گوید: اگر تو بیندیشی که از دشمن نمی هراسم، آنگاه این کشور را بپایی، اگر این کشور پارس پاس داشته شود، اهورامزدا شادی بی کران بر این کشور ارزانی خواهد داشت.»  (بخشی از DPe)

«خدای بزرگی است اهورامزدا که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید که شادی را برای مردم آفرید... اهورامزدا مرا و سرای پادشاهیم و این سرزمین را از آسیب دور بدارد. این را من از اهورامزدا خواستارم. اهورامزدا این را به من بدهد. ای مرد! فرمان اهورامزدا برایت ناگوار نباشد. راه راستی را ترک مکن، خشونت را ترک مکن» (بخشی از DNa)

«... خواست خداوند در زمین آشوب نیست که آرامش، نعمت و حکومت نیک است...» (بخشی از DNb)

«داریوش پادشاه می گوید: آنچه به بدی به کار رفته بود، من به نیکویی برگرداندم، کشورها آشوب می کردند و یکی دیگر را می کشت. به خواست اهورامزدا، من آنها را نیکو نمودم تا همدیگر را نکشند، هیچ. هرکس برجای خویش است چون از داد (قانون) من می هراسند. در قانون من زورمند ناتوان را نمی زند و لگدمال نمی کند...» (بخشی از DSe)

دو یا سه مورد نقل قولی که پورپیرار در صفحات 126 و 127 از کتابش از زبان داریوش نقل نموده و با آنها خواسته است نشان دهد که خدای داریوش، خدایی وحشتناک و خشمگین است که داریوش مظهر و نماینده غارتگری اوست، چیزی جز سپاس داریوش بزرگ به اهورامزدا و ستایش و نیایش او نیست که او را در زندگی، به پادشاهی رساندن و اداره سرزمینهای گوناگون یاری داده است و این همان دیرینگی شکرگزاری و خداشناسی ایرانیان در تاریخ است.

نمی دانیم که هرکس این شکرگزاری و سپاس از خدای یگانه را از زبان پادشاهی بزرگ که برخلاف ویرانگرانی چون اسکندرمقدونی، هیچگاه ادعای خدایی نکرده بلکه لطف خداوند را هیچگاه فراموش نساخته بدون تکبر و غرور خود را بنده و پرستنده او دانسته و همیشه در کارهایش سپاسگذار او بوده است، بخواند، درباره چنین شخصی چگونه می اندیشد؟

شگفتا پورپیرار در صفحه 242 کتاب برآمدن هخامنشیان نیز ادعایی می کند که بسیار خنده دار بوده و برای اثبات این ادعا هیچ مدرک و دلیلی نیز ارائه نمی دهد:

«پیش از این گفتم که «اورمزد] همان واژه ادعایی اُرمَزدَ[ ، لقب خدای داریوش نیز ترکیبی درخشان است که لغت سازان یهود، با الگو گرفتن از باورهای آشوری، در وصف خدایی ساخته اند که گویی سرزمین ها را به داریوش «می بخشیده» است.»

پورپیرار نمی گوید خدایی که لقبش در اینجا اُرمَزدَ است، نام واقعیش چه بود؟ و چگونه لغت سازان یهود این لغت را به خدای داریوش نسبت داده و پیش از این داریوش چه چیزی را می پرستید که ناگهان لغت سازان یهود به او دستور دادند که از این پس در بیانیه ها و سنگنبشته هایش واژه ازمزد بجای آن خدای قدیمی ثبت شود؟! چطور ممکن است شخصی به سادگی دست از اعتقاداتش بردارد و یا ناگهان در مورد خدایش واژه ای را که مشتی یهودی اختراع کرده اند، بکار ببرد؟!

اما پورپیرار که در اینجا می گوید یهودیان برای خدای خشمگین داریوش با الگو گرفتن از باورهای آشوری، لقب اختراع کرده اند، بعدها دست به آشفته گویی زده است. او بعدها تلاش می کند داریوش را یک یهودی بداند:

« ... بی هیچ تردیدی کورش را باید اجیر شده یهودیان برای تخریب بابل ... دانست. چنان که شخص داریوش را با نشانه هایی چند می توان با یقین کافی متعلق و مومن به یهوه دانست ... » (وبلاگ ناریا، نویسنده ناصر پورپیرار ، جمعه 26 اسفند 1384، ساعت 8:42)

« ... در یک بررسی بی مانند اثبات خواهم کرد، که به احتمال زیاد، این کلمه «فارس» تلفظی از واژه «فریسی» است [!!] که نام فرقه بزرگ و مهمی از یهودیان جنوب ایران است ... قومی که بنا بر متن کتیبه بیستون، حتی با داریوش جنگیده اند و بر علیه او شورش کرده اند، که با این اشاره می توانیم داریوش را از فرقه «صدوقی» بدانیم که پیوسته با فریسیان در اختلاف بوده اند ... » (وبلاگ ناریا: نویسنده: ناصر پورپیرار ، سه شنبه یکم آذر 1384، ساعت 18:53)

پس اُرمَزدَ درحقیقت لقبی بوده که یهودیان با استفاده از باورهای آشوری! برای خدای خودشان یعنی همان «یهوه» اختراع کرده اند! اما حتماً بطور مخفیانه به هم کیش! خود یعنی داریوش فرمان دادند که تنها خودش در همه جا آنرا بکار ببرد!! و دیگر نیازی نیست که از در بیانیه های و در سنگنبشته هایش از واژه «یهوه» استفاده کند و مثلاً بگوید : «یهوه است که قلمرو پادشاهی را به من واگذار کرده است» یا ... !!!

احتمالاً علت اینکه اُرمَزدَ تنها در سنگنبشته ها و بیانیه های هخامنشیان دیده می شود و در تورات و دیگر منابع یهودیان اثری از این واژه نیست، همین است که پورپیرار در ابتدای سده بیست و یکم موفق به کشف آن شده است!!

اما اینکه چرا یهودیان لقب «اُرمَزدَ» را با استفاده از «باورهای آشوری» و نه منطق دیگر اختراع کرده اند را شاید بتوان از این سنگنبشته «آشورناسیرپال» استنباط کرد که درباره اقدامات خود در سال 884 پ.م چنین می نویسد:

«به فرمان ایشتار و آشور خدایان بزرگ و پشتیبان من، سپاهیان و ارابه های جنگی خودرا گردآوری کردم. از آبها گذشتم و به سوی «کینابو» قلعه «هولایی» روانه شدم ... به شهر حمله کردم و به یک ضرب و شصت متهورانه آنرا گشودم. ششصد هزار تن از جنگیان دشمن را از دم شمشیر گذراندم و پوستشان را به دیوار شهر آویختم. از کینابو به سوی «تلا» روانه شدم ... مردم که به حصار مستحکم و عدد بی شمار سپاهیان خود دلگرم بودند، از در عجز و التماس درنیامدند. به جنگ پرداختم. خونها ریختم و به شهر یورش بردم و آنرا گشودم و سه هزار سرباز را از دم شمشیر گذراندم ... بسیاری را در آتش انداختم و اسرای زیادی را زنده گرفتم. پاره ای را دست و انگشت بریدم و دیگران را گوش و بینی. بسیاری را از دیدن محروم نمودم. از زندگام و از سرها پشته ها ساختم. سرها را به تاک های بیرون شهر آویختم. جوانان و دختران را در آتش انداختم ...» (سنگنبشته آشورناسیرپال- سال 884 پ.م)

آری می توان استنباط نمود که چرا ناصر پورپیرار تلاش می کند واژه خود بافته «اُرمَزدَ» ساخته شده توسط مشتی یهودی و اختراع شده از «باورهای آشوری» بداند و می توان دانست که چرا او سعی می کند جنایات خونین شاهان آشور را در پس واژه ساختگی خود یعنی «اُرمَزدَ» پنهان نموده و درباره آنها سکوت اختیار کند!

پورپیرار در ادامه بازهم به جعلی بودن واژه اهورامزدا و به اصطلاح تصور غلط خاورشناسان و پارسیان هند اشاره کرده ولی هیچ دلیل یا مدرکی را برای اثبات گفته های خود ذکر نمی کند. او می نویسد:

«این صفت پرمعنا برای خدای داریوش، به تصور باطل خاورشناسان و پارسیان هند، به صورت «اهورامزدا» و از ریشه «هور»، «خور» و خورشید و به معنای خدای روشنایی گرفته شده است تا با تقابل آن با دیو و تاریکی، ثنویتی در دین زرتشت بیافرینند و دیرینه آن دین را تا عهد هخامنشیان به درازا بکشانند که به زمان خود درباره این کوشش بی حاصل سخن خواهم گفت.» (همان، صفحه 127)

ما هم انشاءالله درباره دیرینگی آیین زرتشت سخن خواهیم گفت. اما در اینجا تاکید می کنیم که در سرودهای «گاتها» که از زبان زرتشت جاری شده و قدمت و دیرینگی آن حداقل به 1200 سال پیش از میلاد می رسد، صورت ثبت شده خدای یگانه ایرانیان باستان، با آن ترکیبی که در نسخه های پارسی باستان سنگنبشته های هخامنشی ثبت شده و پورپیرار آنرا به اُرمَزدَ ترجمه می کند، متفاوت است.

در برخی از سرودهای گاتها «اهورا» و «مزدا» جدا از هم و به صورت دو واژه ثبت شده (یسنا 28، بند نخست)، در بند هشتم همین یسنا، نخست «اَهورَ» و پس از چند واژه فاصله «مزدا» ثبت شده است. در بندی دیگر نخست «مزدا» و پس از چند جمله «اَهورَ» دیده می شود. اما در سراسر گاتها هرگاه دو واژه «اهورا» و «مزدا» در کنار هم ثبت شده اند، ترکیب این دو واژه به صورت «مزدا اهورا» است. اهورامزدا خدای یگانه زرتشت و دین زرتشتی دینی دیرینه با مبانی عالی یکتاپرستی و اخلاقی و سخن زرتشت همان سخن دیگر پیامبران راستین الهی است:

«از تو می پرسم ای اهورا ! سرانجام کسانیکه از روی دفتر کردارشان از دوستاران راستی بشمارند و سزای آنانیکه از یاران دروغ خوانده شوند، ای مزدا ! در هنگامیکه روز واپسین (قیامت) فرارسد، چگونه خواهد بود.» (یسنا 31، بند 14)

«از تو می پرسم ای اهورا ! به راستی مرا از آن آگاه فرما. کیست آن کسیکه در روز نخست از آفرینش خویش، پدر راستی گردید؟ کیست آن کسیکه به خورشید و ستاره راه سیر بنمود؟ کیست آن کسیکه از او ماه گاهی پر است و گاهی تهی؟ ای مزدا ! این و بسا چیزهای دیگر را می خواهم بدانم» (یسنا 44، بند 3)

«از تو می پرسم ای اهورا ! به راستی مرا از آن آگاه فرما ! کیست نگهدار این زمین در پایین و سپهر در بالا که بسوی نشیب فرود نیاید؟ کیست آفریننده آب و گیاه؟ کیست که به باد و ابر تند روی آموخت؟ کیست ای مزدا آفریننده منش پاک» (یسنا 44، بند4)

اکنون اگر در این سرود های با مبانی اخلاقی عالی و تحسین برانگیز، صورت ساختگی واژه مورد نظر پورپیرار «اُرمَزدَ» (یعنی مزد شهر) را در نظر بگیریم چگونه این سرودها خوانده خواهند شد ؟!

پیشتر درباره واژه اهورا و دیرینگی آن سخن گفتیم. اما برای آگاهی خوانندگان گرامی بایسته است تا درباره واژه «هور» که این شخص آنرا آورده است سخن بگوییم. این واژه نیز چون اهورا بسیار دیرین است اما نباید به ظاهر این دو واژه توجه نموده آنها را هم ریشه فرض نمود. پیشتر درباره هم خانواده بودن زبانهای ایرانی و هندی و زبانهای هندواروپایی با ذکر مثال سخن گفتیم و آوردیم که دگرگونیهای آوایی در زبانهای گوناگون را می توان بررسی نمود و آنها از قواعد منظمی پیروی می کردند.

می دانیم که باور به خورشید به عنوان یک گوی درخشان در آسمان در همه ملل کهن وجود داشته و همه ملتها برای این گوی گرمابخش و انرژی ده ارزش و احترام قائل بوده درباره آن اسطوره های بسیاری داشتند. بنابراین در همه زبانهای شناخته شده برای خورشید واژه داشتند. در اینجا به جدول زیر دقت فرمایید:

انگلیسی قدیم

انگلیسی نو

ژرمنی

روسی

اسپانیایی

فرانسوی

لاتین

یونانی

سانسکریت

sun

sunne

sonne

solntse

sol

soleil

sol

helios

surya

می توانید به هم ریشه بودن این واژه ها و اینکه آنها از یک واژه در زبانی کهن که نیای این زبانها است گرفته شده اند، پی برد. در اسناد یافت شده به خط هیروگلیف آسیای صغیر (اواخر هزاره دوم پیش از میلاد) که به زبانی از خانواده هندواروپایی ثبت شده است به نماد خورشید بالدار SUL SUUS می گفتند که واژه نخست همان برگردان خورشید است. همچنین شگفت انگیز است که درمیان ایزدان قوم کاسی که درحوالی سال 1760 پیش از میلاد بر بابل حکومت می کردند، نام خدای خورشید دیده شده که «سوریاش Suriaš» نام داشت و با گویش سانسکریت (یعنی surya) بسیار همانند است.

با بررسی های زبانشناسی می توان این واژه در زبان نیای کهن (هندواروپایی آغازین) به صورت *sawel بازسازی نمود و اگر آنرا با سیر تکامل واژه اهورا بسنجیم می بینیم که ریشه هور با آن یکسان نیست. پس ادعایی که ناصر پورپیرار درباره واژه های هور و اهورا مطرح نمود، بی ارزش است و کسی هم ادعا نکرده که این دو واژه هم ریشه هستند.

باز به سیر دگرگونی آوایی واژه هور و ارتباط آن با خورشید ادامه می دهیم. براساس قواعد زبانشناسی و دگرگونی آوایی /s/  به /h/ از زبانهای هندو آریایی به زبانهای ایرانی می توان دریافت که چرا در زبان اوستایی و بویژه در گاتها این واژه hvare ثبت شده که با ahura بسیار متفاوت است.

زعکس می زرد و جام بلور     سپهری شد ایوان پر از ماه و هور  (فردوسی)

بعدها این واژه در زبان فارسی میانه این واژه دارای دگرگونی آوایی /hva/ به /xva/ شده و به xvar دگرگون گشت. در اینجا لازم است تذکر دهیم که خورشید از دو واژه «خور»+«شید» تشکیل شده که واژه نخست همان xvar بوده و واژه دوم از xšaeta در اوستایی گرفته شده که به معنی درخشان است که در واژه هایی چون جمشید، مهشید و ... دیده می شود. پس واژه خورشید به درخشندگی گوی آسمانی تاکید داشته و بر همان واژه هور تاکید دارد.

سرچشمه ها:

1-      تاریخ کیش زرتشت، جلد نخست: مری بویس، ترجمه همایون صنعتی زاده، انتشارات توس، چاپ دوم 1376

2-   راهنمای زبانهای ایرانی، جلد نخست: ویراستار: رودیگر اشمیت، ترجمه فارسی زیرنظر حسن رضایی باغ بیدی، انتشارات ققنوس، چاپ نخست، 1382

3-      گاتها: دوگزارش از ابراهیم پورداود، انتشارات اساطیر، چاپ نخست 1378

4-      یشت ها، جلد نخست: تفسیر و تالیف ابراهیم پورداود، انتشارات اساطیر، چاپ نخست 1377

5-      پاسارگاد پایتخت و آرامگاه کوروش هخامنشی (ذوالقرنین): علی سامی، بنیاد فارس شناسی، چاپ نخست 1375

6-کتیبه های هخامنشی (خط میخی پارسی باستان): رضا مرادی غیاث آبادی، انتشارات نوید شیراز، چاپ دوم، 1383

7-      http://indoeuro.bizland.com/archive/article17.html