سخنان پوچ یک انیرانی درباره دایره بالدار

پیشگفتار

«بازتاب تصویری این خدا بسیار نشانه وار و از شاهکارهای نقش پردازی استادان و هنرمندان برآورنده ماندگاههای جاویدان آن دوره است...» (برآمدن هخامنشیان، صفحات 127و128)

منظور پورپیرار از آن خدا همان است که او آنرا  اُرمَزدَ خوانده بود. پیشتر دیدیم که این شخص خدایی را که داریوش بزرگ در سنگنبشته های میخی به آن اشاره کرده خدایی آشوری و به معنی «مزدشهر»! دانسته بود. دیدید که ما پاسخ خود را به دیدگاههای او دادیم و نوشتیم که این دیدگاهها یک تخیل ناشیانه بیش نیست. اثبات نمودیم که آن خدا همان اهورامزدا خدای یگانه ایرانیان باستان است که دیرینگی باور به آن روزگاری باز می گردد که هنوز ایرانیان و هندیان با هم زندگی می کردند و از سوی زرتشت اسپیتمان پیامبر ایران باستان بعنوان خدای برتر و یگانه و داور روز رستاخیز معرفی شد. نوشتیم که داریوش بزرگ این خدا را آفریننده زمین ، آسمان و مردم می دانست که شادی را به مردم هدیه نموده است و گفتیم که این پادشاه به او نیایش می کرد و درخواست می نمود که که این سرزمین و مردمانش را از بلاهای گوناگون بپاید.

این شخص که در کتابش خدای داریوش را خدایی آشوری دانسته بود بعدها اُرمَزدَ را لقبی خواند که یهودیان برای خدای داریوش برگزیدند و سپس در تناقض گویی آشکار نوشت که داریوش یک یهودی بوده و به یهوه ایمان داشت!! اما او که عادت دارد تنها با واژه ها بازی کرده و جملاتی ناپخته و سنگین را بنگارد، در ادامه داستانش در کتاب برآمدن هخامنشیان به یک اثر هنری بجامانده از روزگار هخامنشیان پرداخته و می خواهد آنرا ناچیز و بی اهمیت نشان دهد. اثر هنری که او درباره آن سخن می گوید همان نگاره «دایره بالدار» است که در نقش برجسته بیستون برفراز شورشیان و دربرابر داریوش بزرگ در پرواز است و داریوش دست راستش را به احترام به سوی او بلند نموده است. نشانی که در هنر هخامنشی به ویژه همراه شاه دیده شده در بسیاری از موارد دارای نیم تنه پیکر مردی است که در میان آن ایستاده و حلقه ای در دستش دارد و در برخی از پیکره نگاری های هخامنشی این نشان بدون مرد ایستاده است.

 

 

پورپیرار نشان دایره بالدار و همچنین مقایسه ترکیب مرد ایستاده درآن را به ویژه در نقش برجسته بیستون چنین شرح می دهد:

« درنگاره آشنای اهورامزدا دوبال بر اطراف بدنی برآمده است که صورت آن، جز کلاه، در تمامی اجزا و آرایش با صورت سلطان یکی است.» (همان، صفحه 128)

نمی دانیم که منظور او از «نگاره آشنا» نگاره اُرمَزدَ است که او می خواست ثابت کند که خدای آشوری داریوش است یا «نگاره اهورامزدا»! اما اگر منظورش در اینجا دومی است شگفت انگیز است که او دیدگاههای بسیاری از همان پژوهشگران، خاورشناسان و باستان شناسانی را مطرح می کند که او آنها را ماموران کنیسه، اوباش و مزدوران یهودی دانسته است. چرا که در هیچ اثری از آثار قدیم بجا مانده درباره هخامنشیان و در هیچ متنی از نوشته های باقیمانده از آنها ثبت نشده که نام یا مفهوم دایره بالدار یا پیکره مرد ایستاده در آن چیست و تنها همان به اصطلاح اوباش یهود!! در چند سده اخیر با گمانه زنی، این دیدگاه را مطرح ساخته اند که این نگاره به اهورامزدا اشاره دارد. پورپیرار پیرار چنین ادامه می دهد:

«کلاه داریوش در بیستون غیر رسمی است، چرا که او در میدان نبرد تصویر شده است. کلاه اهورامزدای بیستون با کلاهی که داریوش در تختگاه بارعام تخت جمشید برسر دارد یکسان است. در واقع تصویر اهورامزدای مقابل داریوش در بیستون، کاملاً و از تمام جهات و حتی البسه آستین دار با تصویر داریوش در نگاره تخت جمشید برابر است. حتی می توان او را صورت سمبولیک سلطان گرفت که با دوبال برفراز سرزمین های مفتوحه خود پرواز می کند [!!].» (همان، صفحه 128)

حتماً داریوش هخامنشی سوار بر کفتری شده و برفراز «سرزمین های مفتوحه» ویراژ می دهد به این سرزمین های غارت شده می خندد و از قتل و غارت خاورمیانه و کشتار «ملل ممتاز» سرخوش است!!! پورپیرار در اینجا هم تلاش می کند که همان دیدگاههای پیشین خود را درباره اینکه خدای داریوش خدایی سرزمین بخش است در چهره این نگاره نمایان سازد. اما داوری درباره اینکه آیا کلاه داریوش غیررسمی است و او درمیدان نبرد تصویر شده است برعهده خوانندگان گرامی است.

 

 

اما چگونه است داریوش آرایش چهره اش بسیار به آرایش چهره شاهان آشور مانند است و خود این شخص در صفحه 125  کتاب «دوازده قرن سکوت؛ ساسانیان؛ قسمت اول» تصویر این چهره را برای مقایسه، در کنار تصویر سارگن دوم (سده نهم پ.م) آورده است، مشغول نبرد، خویریزی و غارت ملتها است!؟

 

اما باز هم داوری درباره اینکه آیا کلاه مردی که در اینجا اهورامزدا خوانده شده با تاجی که داریوش در نقوش تخت جمشید برسر دارد یکی است و آیا لباس این مرد با لباسهای داریوش در تخت جمشید یکسان است برعهده خوانندگان گرامی است!

 

پورپیرار در ادامه شاکی است که چرا زرتشتیان برای این نگاره ارزش قائلند و در محافل رسمی آنها این نگاره نمای اهورامزدا تلقی شده و آنرا ترسیم می کنند. اما نمی دانیم او چرا به این نکته توجه نمی کند که هیچگاه زرتشتیان این نگاره بالدار را تصویر اهورامزدا نمی دانند و اصولاً‌ در آموزه های بنیادین آیین زرتشت و در سرودهای این پیامبر ایرانی در گاتها هیچ تصویری شایسته اهورامزدا نیست و گواهی های نویسندگان کهن هم ثابت می کند که ایرانیان در عهد هخامنشیان برای خدای خود هیچ تصویری نداشتند.

«ای اهورا همانکه ترا با دیده دل نگریسته در اندیشه خود دریافتم که تویی سرآغاز که تویی سرانجام که تویی پدر منش پاک که تویی آفریننده راستی که تویی داور دادگر اعمال جهانی» (اهنودگات، یسنا 31 – 8)

« آنگاه ترا مقدس شناختم ای مزدا اهورا وقتی بود که وهومن بسوی من شتافت تا آنکه از آرزو و خواهش من آگاه گردد با آنکه می دانم که کسی ترا لابد نتواند نمود خواستارم که به من وعده دهی که پس از سرآمدن زندگی بلند و خوش، بخشایش کشورت را از آنچه سخن رفت به من ارزانی داری» (اشتودگات، یسنا 43 – 13)

«من می خواهم از کسیکه بزرگتر از همه است سخن بدارم مزدا اهورا کسیکه خیرخواه مخلوقات است به توسط خرد خویش ستایش کسانیکه وی را می ستایند می شنود. عبادت او را من از وهومن تعلیم گرفتم. او به من از معرفت خویش بهترین چیز آموخت» (اشتودگات، یسنا 45 – 6)

« ... ساختن هیکل خدایان و برپاساختن پرستشگاه ها و محراب در نزد آنها ] پارسیان[ ممنوع است و آنهایی را که به این چیزها باور دارند نادان می دانند. جهت چنانچه به نظر من می رسد این است که پارسیان خدایان را برخلاف یونانیان انسان تصور نمی کنند» (هرودوت، کتاب نخست، بند 131)

« پارسیان تصویر خدایان را نمی سازند و پرستشگاه برپا نمی سازند. آسمان را زئوس ]اهورامزدا[ می دانند و قربانی در جاهای بلند انجام می دهند ... » (استرابون، فصل 3، بند13)

او باز گله مند است که چرا این نگاره در دوره های پس از هخامنشیان و در روزگار ساسانیان که دین زرتشت دین رسمی کشور بود دیده نشده و مثلاً شاهان ساسانی حلقه اقتدار را بدون حضور این نگاره ردوبدل می کنند:

«سلاطین ساسانی حتی حلقه اقتدار را بدون حضور و واسطه این خدای بالدار[!] مبادله می کنند و اهورامزدای دوران آنها دیگر با بال نمی پرد، بل که سوار بر اسب است [!!]» (همان، صفحه 128)

باز هم خیالبافی و باز هم تناقض نویسی! در اینجا او نمی گوید که کدام سلطان ساسانی؟ مگر قرار نبود درعهد 1200 ساله پس از پوریم فلات ایران خالی از مردم باشد؟!! ساسانیان در این فلات خالی چه می کردند که در اینجا حلقه ردوبدل می کنند؟! مگر او در وبلاگش ننوشته است که حکومتی بنام ساسانی وجود نداشته و همه آنچه که به این سلسله نسبت داده می شود یا ساختگی است یا متعلق به یونانیان است؟!!

«تبلیغات دیوانه وار در باب توان و اقتدار ایرانیان در دوران ایران باستان از آن است که یهودیان بتوانند سرزمینی را که بر اثر آسیب پوریم قرن ها فاقد حیات مجرد انسانی بوده است، از هیاهوی دروغین تمدن های هخامنشی و اشکانی و ساسانی و نیز ناممکنات عقیدتی و سیاسی و فرهنگی و هنری پس از اسلام، مطابق میل خود پر کنند!!!» (نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در جمعه یکم تیر 1386 و ساعت 13:30)

اما پورپیرار که عادت کرده است جمله ها را چنین ناشیانه و بی بنیاد بنویسد، عمداً‌ می خواهد مفاهیم بنیادین آن چیزی را که او به اصطلاح «حلقه اقتدار» می نامد پنهان نموده و آنرا بی اهمیت نشان دهد. او از این بحث طفره می رود که معنی حلقه های نمایش داده شده در هنر ایران باستان چیست؟ چگونه است که هم مرد ایستاده در دایره بالدار هخامنشی، هم فرشته های در پرواز پیرامون شاهان اشکانی و هم مرد ایستاده یا سوار براسب روبروی شاه ساسانی حلقه در دست دارند و آنرا به شاه می بخشند؟ چگونه فرشتگانی که برفراز تاق بزرگ در تاق بستان در پروازند حلقه در دست دارند؟ مفهوم این حلقه ها چیست و چگونه است که در زندگی همه ملتهای گوناگون (مانند ردوبدل نمودن حلقه ازدواج) دارای ارزش است؟

اصولاً معنی بالهای پیرامون دایره مورد نظر در هنر هخامنشی چیست و چرا گاهی اوقات (مثلاَ در نقش برجسته بیستون یا نقش برجسته آرامگاههای نقش رستم) به شکل دو رود مواج است و در بسیاری موارد دیگر مانند بالهای گشوده یک شاهین!

اینها پرسشهایی هستند که با اندیشه های بنیادین مردم روزگار کهن در پیوندند و این شخص عمداً از پرداختن و حتی اشاره به آنها طفره رفته و دایره بالدار را «خدای بالدار» می نامد. او می گوید:

« ... چرا زردشتیان کنونی، پس از هخامنشیان، تصویر انتخابی داریوش برای اهورامزدا را تغییر داده اند و به شمایل دیگری درآورده اند و چرا زردشتیان کنونی بار دیگر همان تصویر ساخت داریوش [!] را به عنوان تصویر اهورامزدا به صحنه آورده اند؟ آیا مگر می توان تصاویر خدا را در دینی، به صلاحدید امرا و یا پیروان آن تغییر داد؟ مگر برداشت زردشتیان در هردوره نسبت به یزدان و صورت الهه خویش دگرگون می شده است؟ ...» (همان، صفحه 129)

پیشتر گفتیم زرتشتیان کنونی که برای این نگاره احترام می گذارند، هیچگاه آنرا تصویر اهورامزدا نمی دانند و به این شخص سفارش می کنیم که بار دیگر کتابها و اسناد مربوط به بنیادهای آیین زرتشت را مطالعه درست نماید و ببیند که آیا می توان برای اهورامزدا چهره ای ترسیم کند؟!

در حقیقت این شخص از درک مفهوم انعطاف پذیری هنر ایرانی عاجز بوده و او این نگاره را «ساخت داریوش» می داند. زیرا در هنر ایران پیش از اسلام و حتی پس از اسلام و بویژه در بخش معماری و پیکره نگاری پایه های بنیادین اندیشه و آیین (چه زرتشتی و چه دین مبین اسلام) پاس داشته شده و تنها جلوه های نمایش هنر مورد نظر بسته به شرایط و با تاثیر پذیری از هنر دیگر ملتها تغییر داشته است. به همین دلیل است که هنر معماری تخت جمشید و هخامنشیان با هنر معماری پارتیان و ساسانیان متفاوت است.

هنر پیکره نگاری هخامنشی برپایه ایستادگی و شکوه سنگهای عظیم و تعدد ستونهای سترگ، دروازه های عظیم و نمایش ایستایی و هماهنگی میان مردمان درفرمان هخامنشیان بوده است و هنر معماری اشکانی و ساسانی برپایه روح برتری و بپاخواستن ایرانیان، نمایش قدرت و در عین حال پویایی و حرکت، ایجاد چهارتاقی ها استفاده از سنگهای کوچک و آغاز ظریف کاری است. به همین دلیل است که هنر معماری هخامنشی نمایش اندیشه ایرانی با اجتماع هنر آن روز بین النهرین، آسیای صغیر، یونان، مصر و سوریه در سایه هنر بومی ایرانی است و هنر اشکانی و ساسانی نمایش همان اندیشه با پذیرش عناصر هنری یونانی، رومی و حتی چین و هند در سایه هنر ایرانی است.

برهمین اساس که بعدها در رواقهای سازه های ایرانی بجای ستون های سترگ هخامنشی از تاقهای ضربی استفاده شده و تالارهای چهارگوش به سازه های چهارتاق با گنبدی برفراز آن تبدیل شد، به همان میزان هم نگاره دایره بالدار هخامنشی نیز دگرگون شده و عناصر آن به صورت حلقه، هلال بالدار، مرد یا فرشته ای که این حلقه را ارزانی می دارد و ... به نمایش درآمد.

پورپیرار درادامه طفره رفتن از پرداختن به مفاهیم بنیادین نگاره دایره بالدار و تلاش برای القای به اصطلاح آشوری بودن خدای داریوش (همان اُرمَردَی ساختگی) به نمایش دایره بالدار در هنر پیکره نگاری آشوریان پرداخته و می گوید:

« به هرحال نمی دانیم این سمبل بال دار، که نخستین بار چهار قرن از داریوش، در سنگ نگاره های آشوری یافته ایم، چگونه با باورهای زردشتی مربوط می شود. آشکار است که اگر این تصویر را سمبل خدای زرتشتیان بگیریم پس ناگزیر باید آشوریان را نیز، که خالق این تصویر بوده اند، زردشتی بدانیم [!!!]. » (همان، صفحه 129)

او نمی خواهد به حقیقت اشاره کند و تلاش می کند به بنیان و دیرینگی یگانه پرستی ایرانیان باستان بتازد و بر همان دیدگاه خود که خدای داریوش را آشوری می داند پافشاری می کند. اما حقیقت کاملاً آشکار است! مفهوم دایره بالدار مفهومی دیرین است که تنها ویژه یک یا دو ملت یا دولت باستانی نبوده است.

نگاره دایره بالدار در هنر بسیاری از ملتهای پیش از آشوریان بویژه مصر باستان به تصویر درآمده و متعلق به هزاران سال پیش از آشوریان است. در هنر هتیتی ها، اورارتویی ها،بابلی ها و حتی یهودیان هم دایره بالدار دیده شده و در کتاب عهد عتیق هم به آن اشاره رفته است. حتی گونه ای تصور درباره این نگاره را می توان در سرودهای هندیان باستان یافت. مفهوم دایره بالدار و اندیشه آن چنان گسترده و ژرف است که حتی در هنر تمدنهای باستانی آمریکای لاتین نیز دیده شده است.

تصویر هنری دایره بالدار در خاورمیانه نخستین بار در مصر باستان شمایل پردازی و به نمایش درآمد و پس از چند سده و پذیرش این نگاره از سوی تمدنهای گوناگون سرانجام از سوی بابلی ها، آشوریان، هتیتی ها، اورارتویی ها و حتی یهودیان اقتباس شده و در هنر آنها راه یافت. این نگاره احتمالاً‌ با برپایی تمدن مادها به هنر آنها راه یافته و بعد ها از سوی آنها به هنر جانشینان آنها (یعنی هخامنشیان) راه یافت.

پس آیا می توان گفت که مصریان باستان، هتیتی ها، بابلی ها، آشوری ها، اورارتویی ها و ... و حتی مردم آمریکای لاتین در عهد باستان زردشتی بودند؟! آیا می توان گفت که چون رواق ورودی ساختمان کاخ سفید در آمریکا چون مانند سردر ورودی معبد پارتئون در آتن است، پس ساکنان کاخ سفید نه آمریکایی بلکه یونانی هستند؟!!

در اینجا تلاش می کنیم در چند نوشتار ویژه، ریشه های فلسفی نگاره دایره بالدار را بررسی کرده و کندوکاو نماییم که این دایره در میان ملتهای گوناگون چگونه به نمایش در می آمد، مفهوم آن چه بود و چگونه ایرانیان آنرا بکار برده و در روزگار هخامنشیان چگونه تفسیر می شد.

 

  هرگونه برداشت از این نوشتار تنها با ذکر نام نویسنده آن (فرناباز کارن) و نیز ذکر نشانی تارنمای در جستجوی سده های فراموش شده بایسته است و کپی برداری و پراکندن این نوشتار بدون یاد نویسنده و نشانی وبلاگ در جستجوی سده های فراموش شده شایسته منش و اخلاق نویسندگی نیست

 

خوانندگان گرامی! متن کامل این نوشتار را می توانید به صورت یک مقاله PDF شده به روش زیر دریافت نموده و مطالعه فرمایید:

1-      بر «لینک» زیر کلیک راست نموده و open in New Window را برگزینید.

2-      در صفحه اینترنتی باز شده صبر نمایید تا جعبه ابزار Click here to start download ظاهر شود.

3-      این گزینه را برای دانلود یا دیدن متن مقاله PDF شده برگزینید.

 

لینک برای دریافت مقاله

نیز به دلیل گستردگی گفتگو و پژوهش درباره این نگاره بالدار و فهرست بلندپایه سرچشمه هایی که ما از آن بهره برده ایم این فهرست را پس از پایان پژوهش ها ارائه خواهیم نمود.