پیشگفتاری بر ریشه های اسطوره ای نگاره دایره بالدار

ریشه های پیدایش نگاره دایره بالدار (جستار دوم)

بخش پیش را در جستجوی نگاره های دایره بالدار در میان مردمان پیش از ایرانیان باستان بودیم. گفتیم که این نگاره نخست در میان مصریان باستان پدیدار گشت و سپس مردمان دیگر از آن الگوبرداری کردند و در تمدن های خاورنزدیک پراکنده شد. در آشور چهره یک انسان به آن افزوده شد و سرانجام (احتمالاً با پیدایش مادها) به هنر ایرانیان باستان راه یافت. اما نمایش بیشتر نگاره های دایره بالدار که در ایران هخامنشی دیده شده اند، از دو الگوی هنری پیروی می نمود. نخست الگوی دایره های بالدار میان رودان بویژه آشور و سپس الگوی دایره بالدار مصری.

چنین پنداشته می شود که با پیدایش شاهنشاهی هخامنشی و بکار گیری عناصر هنری معماری بابل و آشور، نمایش نگاره های دایره بالدار بر سینه کوهها و در یادواره هایی مانند سنگنبشته بیستون و پسان تر در آرامگاههای نقش رستم از الگوی هنری میان رودان پیروی می نمود.

اما پس از دستیابی هخامنشیان بر سرزمین مصر و نهادینه شدن فرمانروایی آنها در روزگار شاهنشاهی داریوش بزرگ، با آغاز پیوندهای رودرروی  ایرانیان و مصریان و آشنایی با هنر معماری پرستشگاهها و کاخهای مصری (بویژه هنر ساخت سرستونها، دروازه ها و پنچره ها)، نمایش نگاره های دایره بالدار بویژه در کاخهای هخامنشیان آشکارا از الگوی مصری پیروی نمود.

چرا هخامنشیان این نگاره را در هنر خود بکار می بردند و چگونه به آن می نگریستند؟ درباره آن چه می پنداشتند و نمایش گسترده دایره بالدار در هنر آنها از چه روی بود؟ آیا این نگاره تنها یک نمایش نمادین از همبستگی میان مردمان در فرمان ایرانیان بود و هخامنشیان آنرا همچون دیگر نمایش جلوه های هنری معماری خود (بویژه در تخت جمشید و شوش) از دیدگاه سیاسی نگریسته نمایش گونه ای یکپارچگی و شکوه شاهنشاهی خود می دانستند؟

یا جدای از دیدگاههای هنری و سیاسی نمایش آن، هخامنشیان به اندیشه ها و باورهای گوناگون مردمانی که پیشتر دایره بالدار را نمایش داده و هریک در دوران خود تمدنی بزرگ داشتند، می نگریسته تلاش می کردند اساطیر و باورهای آنها درباره این دایره و نیز پندارهای گسترده درباره خورشید را در یکجا و آنهم در دستگاه شاهنشاهی خود گردآورده و گونه ای همبستگی آیینی را در زیر پوشش آیین ایرانی خود برپا نموده و پراکنده سازند؟

شوربختانه تاکنون هیچ نوشتار یا اشاره ای درباره این دایره بالدار از روزگار هخامنشیان برجای نمانده است. همچنانکه درباره دیگر الگوهای نمایشی پیکره های گوناگون برجای مانده از آنها نیز (مانند نمایش پیکره های جانوران در سرستونهای کاخها، جانوران تخیلی بویژه جانوران بالدار و...) نوشتاری در دست نیست. اما از آنجا که این نگاره در هنر پیکره نگاری هخامنشی در جایگاههای گوناگون (مانند سنگنبشته ها، کاخها، آرامگاهها، مهرها و...) بسیار دیده شده و در این نمایشها، نگاهی ویژه و آشکار آنهم از سوی خود پادشاه هخامنشی به آن وجود دارد، می توان پنداشت که اندیشه ای ژرف در پشت نمایش آن پنهان بوده و بایسته است درباره آن پژوهشهای گسترده انجام شود.

یکی از بایسته ترین پژوهشها این است که اندیشه ها و باورهای مردمان گوناگون پیش از ایرانیان باستان که نگاره دایره بالدار را نمایش می دادند (بویژه مردمان میان رودان و مصر) بررسی شده ریشه های اساطیری این نگاره جستجو شود. باید بررسی شود که این نگاره با بالهای گشوده شاهین مانند (یا چون رودخانه ای مواج) چه جایگاهی داشت و آیا در باورمردمان کهن (مانند نبرد کیهانی نیروهای نیکی و بدی)  نقشی داشت؟ پیوند این دایره با اندیشه خورشید و ماه چگونه بود؟ مردمان کهن ماه و خورشید را چگونه می دیدند و چه پنداری درباره روشنایی و تاریکی داشتند؟ چرا اندیشه درباره ماه و خورشید در میان همه مردمان گسترده بود؟ آنها چه باوری نسبت به ویژگی های طبیعت، جانوران و گیاهانی که در پیرامون آنها می زیسته اند داشتند؟ پرندگان و بویژه شاهین را چگونه می دیدند و ریشه های نمایش این دایره در میان بالهای گشوده شاهین چیست؟

پس بایسته است ریشه های اساطیری اجزای تشکیل دهنده این دایره بالدار بررسی شوند و با بررسی آنها آشکار خواهد شد که نمایش این دایره دارای پیوندی ژرف با باورهای دینی آن مردمان داشته و نباید آنرا از اندیشه های اساطیری و دینی آن مردمان جدا دانست. پس خواهیم دانست که چرا ایرانیان باستان بویژه در روزگار هخامنشیان نمایش نگاره دایره بالدار (بویژه الگوی مصری) را به نیکی پذیرفتند و باورهای این نگاره چگونه با باورهای ایرانیان درباره خورشید و نبرد کیهانی نیکی و بدی همسانی داشت.

در چند نوشتاری ویژه که خواهیم آورد، تلاش خواهیم نمود ریشه های اساطیری نگاره دایره بالدار را بررسی کرده باورهای گسترده درباره ماه و خورشید و نبرد کیهانی نیکی و بدی را کندوکاو نماییم. در این نوشتارها چون نگاره دایره دایره بالدار بویژه در مصر باستان با گستردگی و همراه با اسطوره های ویژه نمایش می یافت و نیز الگوبرداری ایران هخامنشی از آن، نخست به مصر خواهیم رفت و تلاش می کنیم ریشه های اسطوره ای نمایش این نگاره را در آنجا بررسی کنیم. سپس باورهای ماه و خورشید را نزد مردمان کهن بررسی کرده و از آنجا به میان رودن خواهیم رفت و اساطیر آنجا را موشکافی می کنیم زیرا نگاره دایره بالدار هخامنشیان در بیستون از الگوی آشوری برگرفته شده است. سپس به دایره بالدار خود ایرانیان باستان پرداخته به پژوهش درباره الگوی هنری و چگونگی نمایش آن و رازهای نهفته در نمایش آن خواهیم پرداخت.

تلاش می کنیم به این پرسش بنیادین پاسخ دهیم که آیا نمایش نگاره دایره بالدار دارای پیوندی با دیگر الگوهای معماری و پیکره نگاری ایرانیان بود یا نه؟ و باز هم به پرسشی بنیادی تر خواهیم پرداخت که آیا نمایش آن دارای پیامی دینی بویژه از سوی آیین زرتشت بوده یا نه؟ چرا نمایش دایره بالدار پس از هخامنشیان فراموش شد؟ آیا ایرانیان اندیشه دایره بالدار را برای همیشه به فراموشی سپردند یا تنها الگوی هنری نمایش آن فراموش شد و اندیشه های نهفته آن در روزگار اشکانیان و ساسانیان پایدار ماند و چون دگرگونی های دیگر هنرهای ایران پس از هخامنشیان بویژه هنر معماری اشکانی و ساسانی، اندیشه این نگاره به گونه ای دیگر به نمایش درآمد؟

بایسته است این نکته را به آگاهی ایران دوستان برسانیم که تاکنون پژوهشهایی درباره این نگاره بویژه ریشه های اساطیری آن از سوی اندیشمندان (بویژه خانم پروفسور مری بویس) انجام شده که این پژوهشها در جایگاه خود بسیار ارزشمند است. ما هم تلاش می کنیم درباره آن دایره بالدار پرداخته و راهی را برای پژوهشهای بیشتر هموار ساخته و بر این باوریم که کندوکاو درباره ریشه های این نگاره و گفتگو اندیشمندانه درباره ریشه های آن تلاشی بایسته، ارزشمند و درست درباره جستجوی گشایش رازهای نهفته در تاریخ ایران بویژه ایران باستان است.

در پایان این نوشتار نکته ای دیگر را هم به آگاهی ایران دوستان می رسانیم که این جستار با پرداختن درباره یکی از یاوه های پوچ و مسخره ناصر پورپیرار درباره نگاره دایره بالدار آغاز شد و این یاوه ها بهانه ای شد تا ما دست به تلاشی گسترده در پژوهش درباره نگاره دایره بالدار دست زده و در آزمونی سخت و بزرگ در کمک به پژوهشهای ایران شناسی گام برداریم و در این نوشتارها نشان خواهیم داد که درصد بزرگی از یاوه های این نادان بویژه درباره دیرینگی اساطیر و باورهای ایرانی، دودی بیش نیست که با بادی در آسمان ناپدید خواهد شد. آرزو می کنیم که در پایان این آزمون سربلند باشیم!

 

هرگونه برداشت از این نوشتار تنها با ذکر نام نویسنده آن (آریارمنا ا. پ.) و تارنمای «در جستجوی سده های فراموش شده» و نیز نشانی این تارنما یا لینک به آن بایسته بود و برداشت از آن بدون اشاره به سرچشمه آن شایسته ادب نویسندگی و بزرگواری اخلاقی نیست.